یک پادشاه با شیطان پیمانی می بندد و سال ها بعد از مرگ شاه، شیطان به قلروی او می آید تا سهم خود را بردارد. گروهی از گلادیاتورها مامور می شوند تا از قلمرو در برابر شیطان محافظت کنند...
داستان به سال ۱۹۴۴ یعنی ۵ سال پس از شروع جنگ جهانی دوم بازمیگردد. جایی که یک کبوتر جوان به نام بیباک در آرزوی تبدیل شدن به یک قهرمان بزرگ است. در همین حین او خبردار میشود که سرویس رویال کبوترهای خانگی در حال استخدام نیرو است. گروهی که به سادگی هر کبوتری نمیتواند عضو آن شود و
مارتین و ماریانا افرادی اندکی آسیب دیده اند که در ساختمان هایی درست روبروی یکدیگر زندگی می کنند. در حالی که آنها اغلب متوجه یکدیگر نمی شوند ، جدایی ممکن است همان چیزی باشد که آنها را به هم نزدیک می کند.
نگاهی به دوره 12 ساله خارقالعاده میاندازد که در آن پله، تنها مردی که سه عنوان قهرمانی جام جهانی را کسب کرد، از یک ستاره جوان در سال 1958 به قهرمان ملی در سال 1970 تبدیل شد.
یک کارمند کوشا و جدی شهری و یک موجسوار خونسرد و بیخیال، هر دو وارث یک شرکت، وقتی در اتاق هیئت مدیره گرد هم میآیند و همکاری میکنند، میبینند که وجوه مشترک بسیاری دارند.
چهار دوست یک شب به خون سوگند یاد می کنند که خودکشی کنند، اما صبح روز بعد فقط یکی از آنها در حالی که در محوطه مدرسه مرده افتاده بود پیدا می شود. گمانهزنیهای بیسابقه در مورد ماهیت این حادثه رقابت میکند، اما سه دوست زندهمانده در مورد هر یک از جزئیات سخت صحبت میکنند ,...
داستان فیلم درباره زنی به نام يشنس فيليپس می باشد. او در کارخانه لوازم آرایشی به عنوان یک گرافیست مشغول به کار است. محصول جدید شرکت یک کرم ضد پیری است اما زمانی که یشنس به طور اتفاقی درباره عوارض خطرناک استفاده مداوم از این کرم، از زبان دانشمندان و هیئت مدیره کارخانه می شنود، در صدد بر ملا کردن آن بر می آید اما ...
وقتی مردی جوان می پذیرد به خانه رئیسش برود، تصور می کند این بهترین فرصت است تا به دختر رئیس خود که علاقه زیادی به او دارد، بیشتر نزدیک شود. ولی وقتی دیگر مهمانان خانه تلاش می کنند تا او را از ماموریتش دور کنند، تصورات او رنگ می بازد...
مردی خودکشی می کند و تنها یک هارد دیسک مرموز را به جا می گذارد. اکنون، یک هکر و یک تکنسین کامپیوتر با هم کار می کنند تا یک پیام مرموز را رمزگشایی کنند...