هنگامی که نور ها محو می شوند و شهر به خواب می رود، دو نیرو پدیدار می شوند. این نیرو ها نامرئی هستند بجز قدرتی که وقتی در خوابیم اعمال می کنند، در رؤیا ها برای روح هایمان نبرد می کنند…
صاحب یک رستوران به نام «سیلویا» (ترون) به شدت از زندگی خود ناراضی است و اوقاتش را اغلب به سیگار کشیدن با مردان می گذراند؛ زنی امریکایی به نام «جینا» (بیسینگر) به شوهرش (کالن) بی وفایی روا می دارد و با مردی مکزیکی به نام «نیک» (د آلمئیدا) معاشرت می کند؛ دختر «جینا»، «ماریانا» (لارنس) در هم ریخته است، به خصوص از زمانی که با پسر «نیک»، «سانتیاگو» (پادرو) آشنا شده است؛ دختری به نام «ماریا» (ایا) هم راه دوستی خانوادگی (یاسپیک) از مکزیک به امریکا می رود تا مادرگم شده اش را پیدا کند …
رن مک کارمک ( کنی ورملد ) پسر جوانی است که برای زندگی با خانواده ی عمویش ، به شهری کوچک به نام بامونت ( در ایالت تنسی ) آمده. رن هنگام ورود به این شهر کوچک متوجه میشود که رقصیدن و گوش دادن موسیقی با صدای بلند در این شهر ممنوع است! این قانونی است که کشیشی به نام مور ( دنیس کواید ) آن را وضع کرده و کسی هم توانایی مقابله با آن را ندارد. اما رن تصمیم میگیرد تا یکبار برای همیشه این قانون عجیب را از بین ببرد و همه شهر را به رقص درآورد و…
سه دختر (که یکی شان سلنا گومز است) برای دیدار خانواده هایشان قصد دارند تا به انگلستان بروند اما اشتباها سر از مونت کارلو در می آورند! آنجا هم در جشنواره ای خیریه و بسیار جالب شروع به کار می کنند اما با گمشدن گردنبند الماسی بسیار گران قیمت ..
دانشجو با بقیه دانشجوها شرط میبندد که با همه دختران دانشگاه به ترتیب حروف الفبا و حرف اول اسم آنها رابطه جن/س/ی برقرار کند. ولی در این میان با رسیدن حرف آخر الفبا …
این فیلم بر اساس کتابی با همین نام ساخته شده است و آزمایش “موج سوم” معلم درس تاریخ، “روی جونز” را به تصویر کشیده است. آزمایش “موج سوم” در آوریل سال ۱۹۶۷ در دبیرستانی در “پالو آلتو”ی کالیفرنیا انجام شد. در این آزمایش، “روی جونز” سعی کرد نشان بدهد که چگونه در یک سیستم بسته میتوان تفکرات فاشیستی (مانند آلمان نازی) را آموزش و گسترش داد...
در سال 1990 در آفریقای جنوبی 2 اتفاق مهم رخ میدهد : اول آزادی "نلسون ماندلا" و مهم تر از آن، اولین سال ورود اسپاد میلتون به مدرسهی شبانه روزی تیزهوشان میباشد...
کلاه حصیری ها در راه یک بشکه روی آب میبینند و با فکر اینکه یک بشکه طلا است آنرا بالا میکشند ولی با بازکردن آن یک پیرزن از بشکه بیرون میآید . پیرزن به آنها وعده طلا میدهد ولی ...
پس از اینکه مادر “گرتا” هفده ساله برای بار سوم ازدواج می کند و از طرفی شاهد خودکشی پدر خود می شود دچار پرخاشگری می شود. او برای گذراندن تابستان به نزد پدر بزرگ و مادربزرگش فرستاده می شود. جایی که زندگی اش تغییر بزرگی می کند…
«جری» و «ریچل» دو فرد غریبهاند که با تماس تلفنی مرموز زنی که تا بحال ندیدهاند، درگیر یک ماجرای مشترک می شوند. آن زن با تهدید زندگی و خانوادهشان، آنها را مجبور به انجام کارهایی خطرناک کرده، و از طرفی تمام حرکاتشان را زیر نظر گرفته است...
داستان فیلم در مورد نویسنده ای است که در دنیایی زندگی می کند که دروغ گفتن معنا ندارد. و اکنون او با کارهایش دروغ را برای مردم اختراع می کند و مفهوم دروغ را عرضه می کند...
واریس در دوازده سالگی از صحرا به دلیل اصرار پدرش برای ازدواج با پیرمردی که قراره چهارمین زنش باشه فرار میکنه و به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکنه و به موگادیشو میره و از اونجا در زمان جنگ سومالی به واسطه مادربزرگش و به انگلستان فرستاده میشه. او به محل اقامت خاله اش که همسر سفیر سومالی در لندن بوده میره و مثل یک خدمتکار اونجا کار و زندگی میکنه تا پایان جنگ سومالی که از اون خونه بیرون میاد و سرنوشتش سمت و سوی دیگه ای پیدا میکنه.