داستان در انگلستان پس از جنگ جریان دارد ، زنی مرموز در آستانه شانزدهمین سالگرد تولد جک بردلی جوان (رولو ویکس) به خانه روستایی پرتی ها می رسد. شباهت قابل توجه او به یکی از اعضای خانواده زیبا که هشت سال پیش به طور غم انگیزی در یک تصادف جان باخت، خانواده را گیج و ناآرام می کند...
داستان در مورد پسری به نام هری پاتر است که پیش خاله و شوهر خالهاش زندگی می کند، زیرا پدر و مادرش سال ها قبل در یک تصادف کشته شدهاند. هری پاتر که در این ۱۰ سال زندگی پیش خانوادهٔ دورسلی تحقیر را تحمل کرده، با افشای یک راز توسط فردی عجیب، ناگهان خود را جادوگری می یابد که بزرگترین جادوگر قرن را از بین برده است. امّا این جادوگر که ولدمورت نام دارد هنوز نابود نشده است و کمر به قتل پسری بسته است که زنده ماند.
آلیس به دنبال خرگوشی سفید است تا اینکه خرگوش به درون سوراخی می رود و آلیس هم به دنبالش می رود و با دنیایی اعجاب انگیز و شخصیت هایی عجیب و غریب روبرو می شود. اما آیا او قادر به بیرون آمدن از این دنیای شگفت انگیز و بازگشت به خانه است؟
ورلاک در سال ۱۸۸۶ در لندن با همسر زیبا و برادر عقبماندهاش زندگی میکند. او مامور سفارت روسیه است. سفیر جدید بیشتر از سالهای گذشته از او انتظار دارد - چیزی با یک بمب. ورلاک همچنین به پلیس نیز خبر میدهد.
انگلستان، اواخر قرن هجدهم. مرد ثروتمندی به نام آقای «دشوود» (تام ویلکنسون) که در آستانه مرگ قرار دارد، تمامی ملک و املاکش را به پسر ارشد خود، «جان» (جیمز فلیت)، که از همسر اولش است می دهد، اما در مقابل از او می خواهد که مراقب دخترانش، «الینور» (اما تامپسون)، «ماریان» (کیت وینسلت) و «مارگارت» نوجوان (امیل فرانسوا) که از همسر دوم او هستند، باشد و مخارج آنها را بطور کامل بپردازد. پس از مرگ پدر، جان که تحت سلطه همسرش «فانی» (هریت والتر) قرار دارد، از قولی که به پدر داده سر باز می زند و حال دختران دشوود به همراه مادرشان مجبورند که از عمارت اشرافی "پارک ساکس" که اکنون متعلق به جان است، بروند و به فکر جایی، البته محقرتر برای ادامه زندگی باشند.
کوردلیا، بازمانده یک همکاری در یک آژانس کارآگاهی، توسط دستیار جیمز فراخوانده می شود تا در مورد خودکشی پسرش، مارک، تحقیق کند. او می پذیرد و زنجیره ای از اتفاقات غیرمنتظره را به راه می اندازد...
پس از تصادفی که منجر به معلولیت همسرش می شود،خانم "چترلی" بین عشق خود به همسرش و خواسته های خود گرفتار می شود.با موافقت همسرش او برای برآورده کردن نیازهایش اقدام می کند...
استیو هاوارد، یک مدیر فروش بریتانیایی که در میدلسکس انگلستان زندگی می کند، برای دور شدن عاطفی از ازدواجش با همسرش فرانسس، با یک مسافر جوان به نام الا پترسون رابطه عاشقانه برقرار می کند. اما زمانی که الا به اتاقی در خانه استیو و فرانسس نقل مکان می کند، او باید ماهیت واقعی رابطه خود را با الا به هر قیمتی مخفی نگه دارد...