یک سال از وقایع قسمت قبل و گشایش جعبه لپلیس گذشته است. در پی درگیریای به نام حادثهی لپلیس ، باقیماندهی نیروهای نئو زیون ملقب به اسلیوها نابود شدهاند. هم بانشیها و هم یونیکورن گاندامها از هوشیاری علنی محروم ، در خفا زندانی شده و محکوم به فراموشی به دست تاریخ هستند. هر چند که ناگهان گزارشهایی از رویت یک گاندام دیگر به دست میرسد. یونیکورن گاندامی که باور میرفت دو سال پیش مرده باشد ، دوباره بازگشته است و...
چار به دلیل عملکردش در نبرد لووم به درجه فرماندهی با لقب افتخاری دنبالهدار سرخ ارتقا مییابد. ژنرال ریویل در این نبرد اسیر میشود. آمورو مشتاق است بداند پدرش چه چیزی خلق میکند.
این انیمه اقتباسی از یک داستان جانبی از مجموعه رمان های کارا نو کیوکای است که به دو قسمت تقسیم می شود. حلقه موبیوسپ روانشناسی هستند که می توانند آینده را ببینند...
سپتامبر 1998: موجی از حوادث غیرعادی خودکشی که در آن چندین دختر دبیرستانی کشته می شوند ، اما هیچ یادداشتی برای خودکشی به جا نگذاشتند و ظاهراً دلیلی برای خودکشی نداشتند. در این مورد، هیچ رابطه ظاهری وجود ندارد. شیکی متوجه می شود که یک چیز مشترک است و نیروی عجیبی در سایه این مرگ های عجیب وجود دارد...
داستان Kingsglaive به موازات Final Fantasy XV اجرا می شود و حول محور شخصیت اصلی XV یعنی پادشاه پدر King Regis و دوست دوران کودکی Lunafreya، بعد از Noctis که در یک سفر جاده ای با دوستانش قرار دارد رخ می دهد. پادشاه جادویی لوسیس اقامتگشاهش کریستال مقدس است، اما امپراتوری شوم نیفلهایم بی دلیل می خواهد جلوی آن ها رو بگیرد و ...
فوریه 1999: موج جدیدی از قتلهای وحشیانه چشم شیکی و دایسوکه را به خود جلب کرد، پسر عموی میکیا که در سال 1995 به تحقیق درباره قتلها پرداخت. میکیا بیشتر و بیشتر نگران او می شود و تحقیقات خود را آغاز می کند که ...
Translation is too long to be saved
ژانویه 1999: با آزاکا کوکوتو آشنا شوید. او قصد دارد علیرغم حضور زنی خطرناک به نام شیکی ریوگی، میکیا را به عنوان معشوقه خود جلب کند. فقط یک مشکل وجود دارد - آزاکا خواهر اوست. و یک مشکل بزرگ دیگر - شیکی و آزاکا پس از یک حادثه جدی در آن مدرسه به یک مدرسه جادویی فرستاده می شوند تا حقیقت را کشف کنند و ...
ژوئن 1998: شیکی تجربه ای نزدیک به مرگ داشته است. او که از کما بیدار می شود، چیز بسیار مهمی را برای خود از دست داده است و خلاء بزرگی در روح او ایجاد می کند. خلائی که برخی از موجودات آخرت می خواهند به هر قیمتی از آن سوء استفاده کنند. اما در مقابل، او یک هدیه جدید نیز دریافت کرده است: او فقط به کسی نیاز دارد که او را با قدرت جدیدش راهنمایی کند...
جولای 1998: میکیا فوجینو آسگامی گیج را در یک کوچه خمیده پیدا می کند و متوجه می شود که از درد شکم خود رنج می برد. میکیا او را تا آپارتمانش همراهی می کند، جایی که او به خواب می رود. صبح روز بعد، میکیا متوجه می شود که فوجینو رفته است و در همان زمان، اخبار یک صحنه قتل در یک بار زیرزمینی متروکه را گزارش می دهد که ...
کودو شینچی یک کارآگاه هفده ساله دبیرستانیه که مردم اونو شرلوک هلمز جدید میدونن. اگر چه اون یک شب بعد از ملاقاتی که با معشوقه ی دوران بچگیش ( ران ) داشت ، شاهد یه معامله غیر قانونی بود . توسط معامله کننده ها گیر افتاد و بیهوش و به او دارویی تززیق دادند که قرار بود اونو بکشتش … اما او بیدار شد و خودش رو یه پسر بچه هفت ساله دید . و برای این که کسی که باهاش این کارو کرده پیدا و دستگیر کنه هویت خودش رو رو مخفی کرد و با ران زندگی خودش رو شروع کرد . پدر ران یک کارآگاه بی عرضه است که توسط شینچی به یک مرد معروف و مشهور تبدیل میشه ولی ...
هانتر ( به معنی شکارچی ) فردیه که دور دنیا سفر میکنه و هر جور ماموریت خطرناکی که فکرشو بکنید انجام میده . از دستگیر کردن مجرم ها گرفته تا کنجکاوی و جستجوی سرزمین های ناشناخته به دنبال گنج . گون ( Gon ) پسر جوونیه که پدرش چندین سال پیش ، موقعی که یه هانتر بوده ، ناپدید شده . گون باور داره که اگه بتونه پا جای پای پدرش بزاره ، ممکنه یه روز بتونه دوباره بهش بپیونده . بعد از اینکه گون 12 سالش میشه ، خونه رو ترک میکنه و ماموریت شرکت در آزمون " هانتری " رو امتحان میکنه . آزمونی که بخاطر پیشرفت کندی که آزمون دهنده داره و درصد بالای مرگش برای هانتر رسمی شدن حسابی معروف شده . گون با کوراپیکا که به عشق انتقام زندست ، با لوریو که میخواد در آینده دکتر بشه و با کیلوآ که قبلا یه قاتل سرکش بوده دوست میشه . و همین جور که ماموریت های سخت تری رو ، به عنوان یه هانتر ، پشت سر میزارن و با خطرات و تهدیدهای بیشتری رو به رو میشن که باعث میشه رفاقتشون گسترده تر میشه.
درباره ی پسری به نام ناتسومه تاکاشی است که از بچگی با یه مشکل بزرگی سر و کله میزده و اونم اینه که میتونه موجوداتی به نام یوکای ها و آیاکاشی ها رو ببینه. یوکای ها موجوداتی هستن که به چشم هرکسی دیده نمیشن و همین عامل باعث میشه تا هر زمان که ناتسومه از یوکای ها و اذیتهاشون با اطرافیانش صحبت میکنه و یا به کارهاشون عکس العمل نشون میده اونو متهم به دروغگویی میکردن و یه بچه غیر عادی میدونستن. ناتسومه پدر مادرشو در بچگی از دست داده و از همان زمان بین اقوام مختلفش زندگی میکرده و از اونجاییکه ناتسومه رو بچه ی مشکلدار و عجیب غریبی میدیدن که حرفها و کارهاش باعث ترسشون میشد هیچ خانواده ای مدت طولانی اونو نگهداری نمیکردو...
تو یه زندان تو ژاپن جوتارو کوجوی ۱۷ ساله زندگی می کنه: یه آدم وحشی، مبارز و خلافکار که یه نیروی غیر قابل کنترل تسخیرش کرده! سرتاسر دنیا نیروهای شیطانی در حال بیدار شدنن: “استند”ها، موجودات وحشتناک نامرئی که به حاملاشون قدرتهای بی نظیری می دن.جوجو برای نجات مادرش باید نیروی تاریک وجودش رو مهار کنه و به مصر سفر کنه تا خون آشام صد ساله ای که دنبال خون اعضا خونواده اشه رو شکست بده. ولی این راه رو به این آسونی نمی شه رفت؛ چون دشمنان زیادی قصد دارن در مقابلش ایستادگی کنن .
کاگیاما شیگئو ملقب به آ.کی.آ "اوباش" یک رتبه ی هشتمی در استفاده از توانایی های ذهنی و روانی! او از کسایی بود که وقتی بچه بود میتونست قاشق خم کنه و با قدرت ذهنش اشیاء را جا به جا کنه اما کم کم دیگه از قدرت هاش استفاده نکرد چون نمیخواست جلوی دید منفی مردم بیشتر از این قرار بگیره و در حال حاضر تنها چیزی که میخواست دوست شدن با دختری به اسم تسوبومی بود یکی از همکلاسی هاش! با تمام توانی که برای پوشوندن قدرتش از همه گذاشته بود مثل هر روز به زندگی روزمره ی خودش ادامه می داد و سعی می کرد در راه هدفش حرکت کنه!!
شینیچیرو تصمیم میگیره برای پرداخت اجاره خود یک کار پیدا کنه و از معلم خود کمک میگیره که او پیشنهاد کار در خانه رو به او میده و او در یک خانه که برای ساکویا هست کار پیدا میکنه که این دختر یکی از سران 37 خانواده شیمازو هست وکار او در این خانه دفع کردن و از بین بردن موجودات هست شینیچیرو به طورتصادفی یکی از موجودات که ساکویا قطاری رو که گرفتن رو ازاد میکنه و حالا او باید این موجود را شکار کنه.
در آکادمی سنت میخائیلوف، اوریبه مافیو با پسری نقره ای به نام الکساندر آشنا می شود. او یک قواسر است، موجودی که می تواند آهن را دستکاری کند و قدرت خود را از شیر مادر می گیرد. رمز و راز پیرامون یک نماد، آکادمی را به محیطی برای درگیری بین Qwaser های مختلف تبدیل می کند.
ماکوتو وارث نسل پانزدهم زیارتگاه کوچک خدای ایناری است. پدرش هنوز هم کشیش عبادتگاه است، اما پیامآور الهی ایناری، گینتارو، به ماکوتو ظاهر شده و او را جانشین واقعی میداند. گینتارو دارای الف است.
دبیرستان سیکا که زمانی یک مدرسه ی پسرانه بوده،خیلی بدنامه و علت اصلی اونم اینکه بدترین مکان ممکن برای دخترهاست. به دلیل کم بودن جمعیت دخترها وترس بیش از حد اونا از رفتار پسرا ،ایوزاوا میساکی شروع به تغییر دادن مدرسه و تبدیل اون به مکانی که دختر ها توش احساس امنیت کنند میکنه و برای رسیدن به این هدف میساکی علاوه بر اینکه رئیس شورای دانش اموزی میشه در همه ی زمینه ها از بدنسازی تا درسی خودشو بهترین میکنه. هرچند که میساکی تو مدرسه خیلی سختگیره ولی اخیرا مجبور میشه که واسه خرج خانوادش توی یک کافه به طور نیمه وقت کارکنه و متاسفانه توی یکی از روزهای کاریش تمام شهرتش به خاطر دیده شدنش در لباس پیشخدمتی توسط اوسوی تاکومی که یکی از پسرهای جذاب، مشهور و بی عاطفه ی مدرسست به خطر می افتد و...
سوراتا کاندا , یه دانش اموز سال دوم دبیرستانه که توی ساکوراسو زندگی میکنه. یه خوابگاه که برای دانش اموزای مشکل ساز اکادمیشون درست شده . مجبوره هر روزش رو بین ادمای عجیب و غریب خوابگاه بگذرونه و همش قسم میخوره که یه روزی بالاخره از ساکوراسو فرار میکنه . یه روز , ماشیرو شینا , یه دختر زیبا و معصوم که یه نقاش مشهور جهانی هم هست , به خوابگاه اونا نقل مکان میکنه . سوراتا فکر میکنه که نیازه از ماشیرو در برابر ساکنان عجیب خوابگاه محافظت کنه . ولی ماشیرو هم یه راز خیلی بزرگی داره , اونم اینه که نمیتونه تنهایی زندگی کنه . یعنی مثلا اگر تنهایی بره بیرون گم میشه , اصلا نمیتونه اتاقش رو مرتب کنه و همیشه اتاقش شلوغ پلوغه . و حتی نمیتونه لباس زیر خودش رو برداره , چه برسه به اینکه بپوشتش . بعد از مدتی , سوراتا از طرف ساکنان خوابگاه یه جورایی به عنوان “صاحب” ماشیرو خونده میشه . و اینجوریه که رابطه “صاحب و حیوان خونگی” بین سوراتا , پسر بچه جوان , و ماشیرو , دختر با استعداد , شروع میشه …؟