داستان فردی سابقاً خلافکار را دنبال میکند که برای محافظت از زنی جوان به نام خوشی استخدام میشود. فاتح برای حفظ امنیت خوشی باید از تمام تواناییهای خود استفاده کند و در عین حال تلاش کند تا حقیقت تهدیدهایی که علیه او صورت گرفته است را کشف کند.
دو مجریِ فروشگاههای خانگی که رقیب یکدیگر هستند، در حین رقابت برای ارتقا شغلی، ناچار به همکاری با هم میشوند. در این میان، کشش و پویایی که بین آنها در برنامه وجود دارد، در زندگی واقعی نیز شعلهور میشود.
داستان فیلم حول محور نویسندهای به نام بیلی میچرخد که در آخر هفته تولدش با هجوم دوستان و خانوادهاش روبرو میشود. این اتفاق پس از آن رخ میدهد که او در یک اقدام "تصادفی" در رسانههای اجتماعی اقدام به خودکشی میکند.
دانشآموزان سال 2008 یک مدرسه کنوانت تحت اجبار قانونی در سال 2018 به مدرسه خود بازمیگردند و سپس سه ماه را برای شرکت در آزمونهای هیئت مدیره صرف میکنند.
داستان این فیلم انیمیشن در رابطه با پادشاه میمون ها می باشد ، او که یک جنگجوی قدرتمند می باشد ، امپراطوری گسترده ای در این دنیا داشته است اما هنگامی که به طور ناخواسته خشم خدایان را بر می انگیزد آنها نیز تصمیم می گیرند که او را مجازات کنند و در نتیجه او را در یک کوه یخی زندانی می کنند . در ادامه پس از 500 سال موجودات شیطانی به یک دهکده کوچک حمله می کنند ، کودکاندهکده نیز از ترس جانشان به کوه یخی پناه می برند و ناخاسته پادشاه میمون ها را آزاد می کنند ...
«سام» رئیس یک گروه بزرگ تبهکاری است که قبلاً مربی نیروهای جوان بوده است و این جوانان حالا تبدیل به اعضای ارشد نیروهای پلیس شده اند، دو تن از آنها به عنوان نیروی نفوذی پلیس وارد گروه سام شده اند و ...
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 44 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
«دوداس» (شاهرخ خان) پسر یک خانواده ثروتمند است که از دیرباز عاشق دختری بنام «پرواتی» بوده است، اما خانواده اش مانع ازدواج او با آن دختر شده اند. سرانجام دوداس برای تسکین دردش وارد مسیری برگشت ناپذیر می شود و سرنوشت او از دست او و همینطور خانواده اش خارج می شود...
"لایت ترنر" یک دانش آموز با استعداد با دفترچه ای برخورد میکند که توانایی این را دارد تا اسم هرکس که در آن بنویسد را به کام مرگ بکشاند. او تصمیم میگیرد با استفاده از قدرت این دفترچه با مجرمان خیابانی برخورد کند. اما بزودی متوجه می شود کارآگاهی مرموز که تنها با اسم مستعار L شناخته می شود، در تعقیب اوست...
پس از چند ماه آموزش سازگاری اجتماعی ، پناهنده کره شمالی جینا به یک استودیوی کوچک در سئول نقل مکان می کند و زندگی جدید خود را آغاز می کند. برای آوردن پدرش به کره جنوبی ، او به پول احتیاج دارد اما هر چقدر هم کار کند ، این تبعیض باعث نمی شود که به اندازه کافی پول پس انداز کند. یک روز دلال او را با یک کار تمیز کردن سالن بدن سازی بوکس آشنا می کند. جینا با دیدن بوکسورهای زن جوان و با اعتماد به نفس ، سرشار از احساس میشود و...
همه چیز از باران و توفان آغاز میشود. پدری برای پسرش داستانی اسطوره ای را نقل میکند؛ داستانی به غایت غریب که اما خیلی زود باورش میکنیم. در چند بخش زندگی شخصیت اصلی را شاهدیم: در اوایل قرن بیستم با یک کودک و مادربزرگ وحشیاش که در روستایی به نام تومباد (Tumbbad) در زنجیر نگهداری میشود روبرو هستیم، اما این مادربزرگ راز گنج و محل آن را میداند. این پسر به هنگام ترک آنجا با مادرش به او قول میدهد که هیچ گاه به تومباد بازنگردد، اما در اپیزود بعد او بازگشته و راز گنج را از مادربزرگش میپرسد و این آغاز ماجرای پر پیج و خمی است که این مرد را به هزارتوی وحشتناکی میکشاند؛ هزار توی حرص و آز.
یک جنایت کاره حرفه ای (آکشی کومار) وارد شهری شده و با حقه های خودش از مردم به عنوان کمک برای سرقتِ عتیقه جاتی که درون یک قطار وجود دارد ، استفاده میکند و ...
جانگ سه چول رئیس یک باند است. او در 3 سال گذشته عاشق کانگ هیون بوده است، هرچند او به طور مداوم ردش می کند و سعی می كند او را دور كند. کانگ هیون پس بارها تلاش برای پس زدنش، بالاخره به جانگ میگوید که نمیتواند با او باشد و میخواهد بانوی اول کره شود...