فیلم بچه ها بی شک یکی از جنجالی ترین فیلم های تاریخ سینمای جهان میباشد . فیلم روزی از زندگی کودکان نیویورک را به نمایش میگذارد , یکی از نوجوانان که مبتلا به ایدز میباشد شروع به ایجاد رابطه ی جنسی و انتقلال ویروس مینماید. با وجود این انچه باعث دعوا و منازعه در فیلم میشود به نمایش گذاشتن صحنه های بی بند و باری و مسائل جنسی و کفر گویی است.همچنین رابطه ی والدین با همدیگر و نوع تربیت فرزندان نیز بسیار بد به تصویر کشیده شده است.
جسی دختر جوان و پرشوری است که برای تبدیل شدن به یک مدل به لس انجلس سفر می کند اما در آنجا توسط زنانی که در این عرصه مشغول به فعالیت هستند تحت سلطه قرار می گیرد و...
«استفان میروکس» یک مرد جوان خجالتی است که بعد از مرگ پدرش از مکزیک به پاریس نقل مکان می کند تا نزدیک مادرش باشد. او در آنجا عاشق دختر همسایه اش می شود که «استفانی» نام دارد. به دست آوردن این دختر برای او کار بسیار دشواری است، همین امر باعث میشود او برای فرار از مشکلاتش به دنیای رویاهایش پناه ببرد...
داستان فیلم دربارهٔ روی و پسر بیولوژیکی هشت سالهاش آلتون است و زمانی که متوجه میشود آلتون قدرتهای خاصی دارد و فردی طبیعی نیست، از آن هنگام در حال فرار از دست مقامات فدرال و محلی هستند....
پاريس، زمان حال. «ژرژ لوران» (اوتوي)، مجري يک برنامه ي ادبي تلويزيوني، نواري ويدئويي به دستش مي رسد که بيرون خانه ي پاريسي اش را نشان مي دهد. پس از آن نوارهايي ديگر از راه مي رسند که اين بار طرح هاي تکان دهنده اي ضميمه شان است. در حالي که «ژرژ» بيش از پيش نگران شده، عصبيتي که به وجود مي آيد، به رابطه اش با همسرش، «آن» (بينوش) و پسر نوجوانش، «پيرو» (ماکدونسکي) لطمه مي زند...
فیلم ماجرای پسربچهای است که از بیماری مادرش رنج میبرد او مدام با قلدری همکلاسیهایش مواجه است، پس به دنیای هیولاها و پریان میرود تا قدرت خود برای رویارویی با همکلاسیهایش بدست آورد…
مردی که مدتی است همسرش را از دست داده و به تنهایی زندگی می کند، با اصرار دوستش فرصتی می یابد تا دختری را برای همسری انتخاب کند. اما بعدا مشخص می شود که دختر مورد علاقه او، آن طوری که وانمود میکرده نیست…
مارتا (الیزابت تیلر) و جرج (ریچارد برتن) زوج میانسالی هستند که زوج جوانی را نیمه شب به خانه شان دعوت می کنند. این فرصتیست دوباره تا عقده های چندین ساله آنها نمایان شود ...
گروهی از دانشجویان به تحقیق در مورد خرس قاتلی میپردازند غافل از اینکه ان خرس بیشتر از انچه فکر میکردند خطرناک است و حال انها در خطر مرگ قرار گرفته اند …
فردی بنام «جانی منمونیک» که حامل اطلاعات است، در حال حمل یک بسته ی اطلاعاتی بزرگ در سرش می باشد. این بسته به قدری بزرگ است که اگر نتواند سر وقت آن را تحویل بدهد، ممکن است جانش را از دست بدهد..
وقتی زنی جوان خواستگار چاق خود را در یک رستوران رد می کند او به طور غیر منتظره ای آن زن را نفرین می کند.فیلم سپس به سراغ خواهر او می رود.زنی خوشبخت با همسری روانشناس و سه فرزند.فیلم داستان تعدادی انسان جدا از هم است که به دنبال خوشبختی هستند...
فیلم در مورد زن و شوهری است که با فرزندان نوجوانشان، که دو دختر و یک پسر هستند، در خانه بزرگی زندگی میکنند. حصاری بلند دورتادور خانه را محاصره کرده و هیچ کدام از بچهها تابحال دنیای آن سوی حصار را ندیده اند، زیرا والدین شان قصد دارند آنها را غافل از دنیای اطرافشان بزرگ کنند…
یک دانشمند علوم کامپیوتری بنام «هانن فالر»، مسالهای خیلی مهم را کشف کرده است. او قصد دارد این کشف جدیدش را به همکارش «دوگلاس هال» بگوید، اما احساس می کند کسی به دنبال اوست و از این رو پیغامش را در دنیای کامپیوتری مجازی و موازی با واقعیت برای همکارش می گذارد. فالر همان شب در دنیای واقعی به قتل می رسد و دوگلاس تنها متهم پرونده قتل اوست...
سال 1984. در شهر «ايراستريپ يک» که قبلا لندن بوده و اکنون پايتخت يکي از سه ابر قدرت جهان يعني «اوشينا»ست، «وينستن اسميت» (هرت) پس از شکنجه هاي شديد جسماني و رواني سرانجام مي آموزد که تنها به «برادر بزرگ» عشق بورزد...
دستگاهی که گروهی از دکتران متخصص از آن برای ورود به رویاهای بیمارانشان استفاده می کرده اند دزدیده شده و ممکن است از آن برای مقاصد شومی استفاده شود. هرج و مرج همه جا را فرا گرفته، و تنها یک دکتر زن بنام «پاپریکا» است که می تواند به این وضعیت پایان دهد...
روزنامه نگارى به نام «مارچلو روبينى» ( ماسترويانى ) با نوشتن مطالب جنجالى و داستان رسوايى ها تأمين معاش مى كند. او در حالى كه جاه طلبى هاى ادبى نيز دارد در منجلاب جامعه ى فاسد رم گرفتار آمده و بى اعتنا به اصول اخلاقى مى كوشد تا خودش را پيدا كند.
یک دلال مواد مخدر پس از خواندن «کتاب مرگ تبتی» به مرگ و تناسخ علاقه مند میشود. او در درگیری با پلیس گلوله میخورد و با مرگ ناگهانی روحش در شهر به پرواز در میآید و سرنوشت دوستان و دشمنانش را نظاره میکند…
گروهبان هووی به دهکده ای در اسکاتلند سفر می کند تا در مورد ناپدید شدن دختری جوان تحقیق کند.او متوجه می شود مردم محلی بسیار عجیب رفتار می کنند به همین دلیل او مصمم می شود وارد مرکز ماجرا شود و...
اواخر دهه ي 1950. «هالي» (اسپيسک) و پدرش (اوتس)، پس از مرگ مادر، تکزاس را به مقصد شهري در داکوتاي جنوبي ترک مي کنند. در اين جا «هالي» پانزده ساله با «کيت» بيست و پنج ساله (شين) آشنا مي شود. چندي بعد «هالي» پدرش را مي کشد و هم راه «کيت» به جنگل فرار مي کند …
سال ۱۹۳۹٫ «کارلوس» (تیلوه)، پسر بچه ای ده ساله، فرزند یک قهرمان جنگی جمهوری خواه، به یتیم خانه ای در منطقه ای دورافتاده سپرده شده است. اما «کارلوس» در این جا احساس آرامش نمی کند. دلایل این موضوع، یکی وجود سرایدار بدجنس یتیم خانه (نوریگا) است و دیگری حضور شبح یکی از ساکنان قبلی یتیم خانه به نام «سانتی».…
«بس» (واتسن) زن ساده اي است که با «يان» (اسکار سگارد)، کارگر خشن و در عين حال رقيق القلب و غم خوار يک سکوي نفت حفاري دريايي ازدواج مي کند. براي مدت کوتاهي اين زوج زندگي سر خوشانه و آرامي دارند اما خيلي زود حادثه اي غيرمترقبه «يان» را از گردن به پايين فلج مي کند. حالا «بس» به درگاه خداوند دعا مي کند تا سلامت شوهرش را بازگرداند و براي اين منظور حاضر است هر چه دارد فدا کند...
دو دختر در تخیلات خود دنیایی رویایی ساخته اند. والدین آن ها که گمان می کنند این رفتار آن ها بیمارگونه است، آن دو را از هم جدا می کنند، و پس از آن دختران انتقام می گیرند...
یک فرشته که از زیر نظر گرفتن فعالیت انسان ها خسته شده، آرزو دارد به انسان تبدیل شود تا بتواند لذت های روزمره زندگی انسان ها و همینطور طعم فانی بودن را بچشد...
«جیمز»، پسرک یتیم را می فرستد تا با خانواده ای بدجنس زندگی کند. او به درون یک هلوی بسیار بزرگ می خزد و در آن با حشراتی سخن گو دوست می شود و آنان در طی سفر با ماجراهای عجیب و غریب و پرحادثه ای رو به رو می شوند و به این ترتیب «جیمز» بر ترس های درونی خود غلبه می کند و …
«رايو» (شين)، مردي جوان که کر و لال به دنيا آمده، براي تهيه ي پول عمل جراحي خواهرش، بايد سخت در کارخانه کار کند. خواهرش (ليم) هر چه زودتر به يک کليه - نياز دارد و «رايو» رفته رفته نوميد مي شود چون تا به اين جا هيچ اهدا کننده اي پا پيش نگذاشته است. «رايو» براي نجات جان خواهرش حاضر به انجام هر کاري است...
داستان از جایی آغاز میشود که یک خانواده ثروتمند آلمانی، آنا (سوزان لوتار) به همراه شوهرش گئورگ (اولریش موهه) و پسر کوچکشان گئورگی خیال دارند تعطیلات خود را در ویلای زیبای تابستانیشان که در کنار یک دریاچه قرار دارد بگذرانند. وقتی پدر و پسر به قایقسواری میروند، مرد جوان مودبی به نام پیتر دم در خانه ظاهر میشود و از آنا میخواهد چند تخممرغ به او قرض بدهد. دقایقی بعد دوباره برمیگردد و ادعا میکند در راه تخممرغها شکستهاند و چند تخممرغ دیگر میخواهد. آنا خیال دارد چند تخممرغ دیگر به او بدهد اما مسیر گفتگو به سرعت تغییر میکند. لحن دلپذیر پیتر کمکم خصمانه میشود. سر و کله دوست پیتر، پل پیدا میشود. وقتی گئورگ برمیگردد و از آنها می خواهد بروند، پل و پیتر ویلا را ترک نمیکنند. به زودی روند داستان تغییر میکند…
«کریستوفر» بعد از چندین سال در کما، حاصل از یک تصادف بیدار می شود. او حالا یک قدرت ماورایی به دست آورده است.چیزی که در ابتدا به نظر می رسد یک نعمت باشد در نهایت به یک نفرین تبدیل می شود...
«قادر متعال» (ریچارد سن) وظیفه ی «ترمیم» خلقت را به گروهی از کوتوله ها واگذار می کند. آنان نقشه ی کیهان را می دزدند، حفره های زمانش را مشخص می کنند و ناگهان از اتاق خواب «کوین» (وارناک) یک پسر بچه ی انگلیسی سر در می آورند...
داستان این فیلم در سال ۲۰۲۲ میلادی در شهر نیویورک اتفاق میافتد. این شهر چهل میلیون نفر جمعیت دارد. شهر با کمبود مواد غذایی روبرو شده و غذای اصلی مردم از طریق کمپانی بزرگ سویلنت تأمین میشود. در این اثنا ویلیام سیمونسون دفتردار کارخانه سویلنت کشته میشود. یک کارآگاه پلیس بنام تورن با همکاری پیرمردی دفتردار بنام «سال» بر روی پرونده قتل یکی از مدیران کمپانی سویلنت که مخالف فساد اداری و زدوبند با فرماندار بوده است تحقیق میکنند. فرماندار بر اداره پلیس فشار میآورد که تحقیق در اینباره را متوقف کنند اما کارآگاه تورن زیر بار نمیرود…
«چارلي بروستر» (راگسديل) خيلي زود سخت تحت تأثير شخصيت «جري دندريج» (ساراندون)، همسايه ي جديدشان، قرار مي گيرد. اما پس از مدتي در مي يابد که «جري» در واقع خون آشام و مسبب يک رشته جنايت در منطقه است...
در شهر مسکو، در کنار آدم های معمولی دسته ای بنام «دیگران» زندگی می کنند که دارای قدرت های ماورای طبیعی هستند. آن ها به دو گروه نیروهای تاریکی و نیروهای روشنایی تقسیم شده اند و سال هاست که به قرارداد صلح میان دو طرف پایبند بوده اند…
پیرو حوادث غیر منتظره ، یکی از دوستان " کونگ فری " توسط یکی از استادان حرفه ای کونگ فو به قتل میرسد . برای همین کونگ فری تصمیم میگیرد تا انتقام سختی از استاد معروف به " آدولف هیتلر " بگیرد ....
“هکتور” به همراه همسرش برای زندگی به خانهای جدید نقل مکان میکنند. در حالی که یک بعدازظهر در حال مشاهدهی اطراف با دوربین چشمیاش است، متوجه دختری در جنگل میشود، از روی کنجکاوی به طرف او میرود که یکباره مردی با پوششی روی سر، به او با قیچی حمله میکند. در طی تعقیب و گریز، هکتور وارد یک “ماشین زمان” میشود و سپس میفهمد که به “۱ ساعت قبل” سفر کرده است. مسئول ماشین زمان به “هکتور” (هکتور ۲) میگوید برای آن که بتواند دوباره به ماشین زمان داخل شود، با “هکتور ۱″ نباید روبه رو شود. اوضاع پیچیده میشود و “هکتور ۲″ تصادف میکند و در اثر جراحت وارد به صورتاش، مجبور میشود سرش را بپوشاند… “جرایم زمانی” برندهی چندین جایزه از فستیوالهای مختلف سینمایی شده و هالیوود نیز قراردادی برای دوبارهسازی آن امضاء کرده است...
«فانی» (آلوین) و «الکساندر» (گوو) زندگی خوش و آرامی را با مادر و پدرشان، «اسکار» (ادوال) و «امیلی اکدال» (فرولینگ)، که در کار تیاتر هستند، می گذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته ی قلبی و بعدتر ازدواج «امیلی» با یک کشیش خشک و مقرراتی به نام «اسقف ورگروس» (مالمسیو)، بچه ها آزادی و نشاط شان را از دست می دهند.
داستان فیلم در مورد یک کارخانه زیرزمینی تولید سلاح های جنگی در بلگراد، طی جنگ جهانی دوم است. بعد از پایان جنگ جهانی، فروشنده ای که در بازار سیاه سلاح ها را به پارتیزان ها می فروشد، خبر اتمام جنگ را به کارگران کارخانه نمی دهد، و آن ها به تولید ادامه می دهند. سال ها بعد، آن ها از پناهگاه زیرزمینی خود بیرون می آیند و ...
دو خواهر بعد از اینکه مدتی را در بیمارستان روانی بستری بوده اند، به خانه ی پدرشان و نامادری شان باز می گردند. در آنجا علاوه بر تحمل رفتارهای نامتعادل و خشن نامادری شان، متوجه حضور یک روح مرموز نیز می شوند...