یک نمایش نامه نویس درون گرا مظنون به قتل است، تا اینکه زنی که در همسایگی او زندگی می کند، برای بی گناهی او شهادت می دهد. اما مدتی بعد این زن هم به او مشکوک می شود...
وقتی به «هوارد بیل» (فینچ)، مفسر خبری کهنه کار شبکه ی تلویزیونیUBS تذکر می دهند که آمار تماشاگران برنامه اش افت کرده، در برنامه ی خبری زنده اش اعلام می کند که در برنامه ی بعدی مغزش را متلاشی خواهد کرد …
یک معلم دبستان شاگردی را تهدید میکند که اگر یک بار دیگر مشق اش را در دفترش ننویسد از مدرسه اخراجش کند. همانروز بغل-دستی این بچه دفتر دوستش را اشتباهی بر میدارد. وقتی به خانه میرسد متوجه قضیه میشود و جستجو برای یافتن خانه ی دوست را آغاز میکند…
در آلونکهاى حومهى مکزیکوسیتى ، بچه هاى فقرزده که به دست فراموشى سپرده شده اند ، زندگى پر فلاکتى را مىگذرانند . گروهى از آنان به بزه کارىهاى متداول در شهرهاى مدرن روى آوردهاند و تعدادى دیگر در دارالتأدیب به سر مىبرند .
"باب فاس" کارگردان فیلم، داستان زندگی خود را بازگو می کند، طراحی کردن رقص و انتخاب رقاص برای اجرای جدیدش که مربوط به یک رقاص فاحـشه است ، و از آن طرف ساخت و تکمیل فیلم خود که درباره یک کمدین فاسد به نام "جو گیدئون" ، داستان این فیلم را تشکیل می دهند..
جنگ داخلى امریکا. « جانى گرى » ( کیتن ) در زندگى اش دو عشق دارد: یکى لوکوموتیوى به نام « جنرال » و دیگراى دخترى به نام « آنابل لى » ( مک ). نیروهاى نفوذى شمالى « جنرال » را مى دزدند و در حالى که « آنابل لى » در یکى از واگن هایش به جا مانده، آن را به طرف مناطق خودى مى برند. « جانى » یک تنه به تعقیب لوکوموتیوش مى رود تا « جنرال » و « آنابل لى » را نجات دهد.
یک معلم که تنها زندگی می کند ، تمام مدت تلاش می کند تا حضانت پسرش را بگیرد . رفته رفته زندگی او بهبود می یابد و عاشق می شود و خبرهای خوبی در مورد پسرش به او می رسد ولی این شانس خوب با یک دروغ کوچک به طور وحشیانه ای نابود می شود و …
راجر تورنهیل ( گرانت ) مدیر تبلیغاتى موفق اما خودخواه، روزى با مأمورى مخفى به نام » جرج کاپلان « اشتباه گرفته مىشود. اشتباهى که منجر به کشانده شدنش به دنیایى از مخاطرات و دسیسه ها مىشود…
در سالهاى اوج جنگ جهانى اول ، زندانيانى از كشورهاى مختلف متفق در بازداشتگاهى آلمانى به اسارت در آمدهاند. بعد از اینکه چندین مورد فرار اتفاق می افتد، زندانی ها را به یک قلعه خوفناک منتقل می کنند که به نظر می رسد فرار از آن غیر ممکن باشد...
"اومبرتو" كارمند سابق مسنى است كه با حقوق ناچيز بازنشستگى روزگار مىگذراند . او كم كم به اين نتيجه مىرسد كه اميدى به بهبود اوضاع نيست و تصميم به خودكشى مىگيرد تا اینکه ...
"الکساندر" به همراه دوست خود "ماری" در آپارتمان او زندگی می کند.او که میهن پرستی متعصب است روزهایش را صرف مطالعه و نوشیدن می کند.پس از جر و بحث با دوست دختر سابقش او با یک پرستار آشنا می شود و...
«جو کابوت» مافيايي (تيرني) و پسرش، «نايس گاي ادي» (پن)، شش نفر گنگستر را استخدام مي کنند تا به يک صرافي الماس دستبرد بزنند. براي سارق ها ـ که هيچ يک، ديگري را نمي شناسد ـ اسم مستعار انتخاب شده: «آقاي سفيد» (کايتل)، «آقاي نارنجي» (رات)، «آقاي بور» (مدسن)، «آقاي صورتي» (بوشمي)، «آقاي آبي» (بانکر) و «آقاي قهوه اي» (تارانتينو). اما سرقت با مشکل مواجه مي شود...
«مرتل گوردون» (رولندز)، بازيگر مشهور تياتر که الکلي است در آخرين روزهاي پيش از اجراي رسمي يک نمايش جديد که شوهرش «ماني ويکتور» (گازارا) کارگردان، «سارا گود» (بلوندل) نويسنده و «موريس آرونز» (کاساوتيس) بازيگر مرد نقش اول آن است، اوقات سختي را مي گذراند...
«گوییدو» ی یهودی (بنینی) شیفته ی یک معلم مدرسه به نام «دورا» (براسکی) می شود و با استفاده از طنز و شوخی سرانجام به هدفش می رسد و با او ازدواج می کند. اما چند سال بعد، او از همین حس طنز و شوخی خود باید بهره ببرد تا پسرش را در اردوگاه کار اجباری حفظ کند...
در یک گردهمایی عمومی، در کشوری ناشناخته، یکی از مخالفان حکومت که در این گردهمایی قصد سخنرانی دارد، مورد حمله قرار می گیرد و کشته می شود.با تحقیقات یک دادستان باهوش، حقایقی آشکار می شود...
دختری جوان، “سوفی”، بعد از مرگ پدر توسط جادوگری نفرین شده و تبدیل به یک پیرزن می شود. او هم از ترس اینکه در هیبت یک پیرزن دیده شود، از شهر خارج شده و به قلعه ای، “قلعه متحرک هاول”، می رسد. این قلعه متعلق به جادوگریست که دختر های جوان را می دزدد و قلبشان را به تسخیر خود در می آورد. “سوفی”، به عنوان خدمتکار وارد قلعه شده و درصدد از بین بردن نفرین بر می آید …
پنجاه سال از زمانی که «الن ریپلی» امتحانات سخت خود برای اثبات بی گناهی اش را داده می گذرد و سفینه ی نجات حامل وی، که او را در حالت خلسه در خود نگاه می داشت و به صورت سرگردان در فضا چرخان بود، دریافت می شود. بر روی کره زمین هیچ کس داستان وی در مورد وجود آدم فضایی در سیاره ی LV-426 را باور نمی کند. اداره ای که با نام «کمپانی» شناخته می شود، گروهی را مامور می کند تا به LV-426 بروند و صحت این مطالب را بررسی کنند. پس از مدتی تمامی ارتباطات با گروه فرستاده شده قطع می شود و Company اِلن ریپلی و گروهی از سربازان بسیار حرفه ای را برای بررسی و نجات گروه قبلی به LV-426 می فرستد.
دو خواهر با پدر خود زندگی می کنند.خواهر جوان وارد یک رابطه شده و باردار می شود. خواهر بزرگتر از شوهرش جدا شده و همراه با بچه اش به خانه پدری بازگشته است. وقتی هردو خواهر می فهمند که مادرشان که تابحال گمان می کردند مرده است هنوز زنده است، بسیار شگفت زده می شوند. وهردو ازداستان زندگی مادرشان دل آزرده می شوند …
« سر ويلفريد روبارتس » ( لاتن ) ، وكيل سرشناس ، از يك سكته ى قلبى جان سالم به در برده است و دوران نقاهت را مى گذراند . پزشكان او را از ادامه ى كار در محاكم جنايى منع كرده اند ، با اين همه ، « روبارتس » دفاع از مردى به نام « لنرد وول » ( پاور ) را متهم به قتل بيوه زنى ( واردن ) شده قبول مى كند .
سه سرباز وظيفه ى امريكايى به نامهاى « آل » ( مارچ ) ، « فرد » ( اندروز ) و « هومر » ( راسل ) ، پس از پايان جنگ جهانى دوم به شهر زادگاهشان باز میگردند تا زندگى جديدى را آغاز كنند...
مارتا (الیزابت تیلر) و جرج (ریچارد برتن) زوج میانسالی هستند که زوج جوانی را نیمه شب به خانه شان دعوت می کنند. این فرصتیست دوباره تا عقده های چندین ساله آنها نمایان شود ...
کریس یک جوان آفریقایی-آمریکایی است که برای دیدار با خانواده نامزدش، رز، به خانه شان رفته است. در ابتدا همه چیز خوب به نظر می رسید اما کم کم حرف هایی در مورد اتفاقات رخ داده در آنجا بازگو می شود که ترس را بر دل کریس می اندازد. یک سری حقایقت دیرینه که به طور فزاینده ای نگران کننده است...
جک لمون و تونی کرتیس که دو نوازدهٔ تهی دست هستند به طور تصادفی شاهد تصفیه حساب گانگسترها و کشتار روز سن والتین هستند. آنها برای فرار از دست گانگسترها لباس زنانه میپوشند و خود را جای ۲ نوازندهٔ ساکسیفون و بیس جا میزنند و در این راه هر دوی آنها عاشق مرلین مونرو که یکی از نوازندگان این گروه است میشوند و رقابت جالبی بینشان شکل میگیرد.
آقای "هالوت" باید در پاریس به یک دیدار رسمی برود اما در هزار توی معماری مدرن ساختمان گم می شود.در هجوم توریستها او به همراه گروهی از توریستهای آمریکایی در اطراف پاریس پرسه می زند و ...
این فیلم وقایع یک سال از زندگی یک خانواده طبقه متوسط در مکزیکو سیتی در اوائل دهه 1970 را به نمایش میگذارد. و با نگاهی به کشتار کورپوس کریستی ساخته شده است که در آن دانشجویان معترض توسط سربازان مکزیکی زبده قتل عام شدند...
آدم کشي حرفه اي به نام «لئون» (رنو) در آپارتماني در محله ي ايتاليايي هاي نيويورک زندگي مي کند. «استانسفيلد» (اولدمن)، مأمور فاسد پليس، تمام خانواده ي همسايه را مي کشد و تنها دختر دوازده ساله شان، «ماتيلدا» (پورتمن) که براي خريد بيرون رفته جان سالم به در مي برد.«ماتيلدا» به «ليون» پناه مي برد و خيلي زود اين دو با يک ديگر دوست مي شوند...
در سال 1942 ناوگان زیردریایی های آلمان در نبردی موسوم به نبرد آتلانتیک شروع به حملات پی در پی و نابود کردن قایق های انگلیسی می کنند، ولی با افزایش محافظت انگلیسی ها ناوگان زیردریایی های آلمانی متحمل یک زیان سنگین می شوند.
«نيل مکالي» (دنيرو)، سارقي است که تخصصش انجام سرقت هاي بزرگ و پرخطر مثل حمله به بانک و وسايل نقليه ي مخصوص حمل و نقل پول و اوراق بهادار است. «وينسنت هانا» (پاچينو) نيز کارآگاهي است لس آنجلسي که مصمم است او را به دام بيندازد...