در سال 1968 جهان با شیوعی که امروزه به عنوان "شب مردگان زنده" شناخته می شود، تکان خورد. در سالگرد این رویداد یک گروهی به زودی یاد می گیرند که بچه ها نباید با مرده ها بازی کنند...
خانواده ای به مزرعه ای در زادگاه مادری نقل مکان می کنند. یکی از بچه ها روشن بین است و به همراه خواهرش شروع به کشف رازهایی می کنند که در مزرعه اتفاق افتاده است...
جیم جفریز بازگشته است و هیچ موضوعی خارج از محدودیت نیست. این کمدین در مورد کوآلاها، گیجی وازکتومی پدرش، انتخاب بین موهایش و میل جنسی و موارد دیگر صحبت میکند...
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 20 جایزه دیگر.
وسلی گیبسون مرد جوان تنهایی است که در محل کارش نیز شرایط خوبی ندارد و رئیسش او را تحت فشار قرار داده است ، دوست دخترش نیز به او کم محلی می کند و در کل زندگی اش خسته کننده شده است . در ادامه او در یک درگیری تیر اندازی در یک فروشگاه با زنی جذاب و خشن به اسم فاکس آشنا می شود و این اتفاق زندگی او را تغییر می دهد .
دو مرد در حالی که یک جسد بینشان قرار دارد، در لانه مخفی یک قاتل سریالی بنام «جیگسا» به هوش می آیند. آن دو باید از قوانین مشخصی پیروی کنند و کارهای خواسته شده را انجام دهند، تا از این بازی مرگبار که برایشان تدارک دیده شده، زنده به در آیند.
«جک کرو» (وودز)، سر دسته ی سرسخت و خشن یک گروه حرفه ای خون آشام کش است که از طرف کلیسا حمایت می شود. پس از شکار نه خون آشام به دست گروه، سرکرده ی قوی و بسیار خطرناک خون آشام ها، «والک» (گریفیث)، به مهمانی شبانه ی خون آشام کش ها حمله می کند و محبوبه ی «جک»، «کاترینا» (لی) را می گزد و همه ی افراد او، جز دستیارش، «مونتویا» (بالدوین) را می کشد…
بیست و پنج سال پیش در دانشگاه پندلتن، یکی از استادان پس از کشتن شش دانشجو به زندگی خودش هم خاتمه داده است. حالا، زمانی که یک رشته قتل های مرموز در دانشگاه اتفاق می افتد، یکی از دانشجویان به نام «ناتالی» به این نتیجه می رسد که این قتل ها بر اساس «افسانه ی شهری» پندلتن رخ می دهند.…
سیمبا و نالا صاحب یک توله شیر دختر بنام کیارا شده اند و طبق معمول تایمون و پومبا دو شخصیت معروف فیلم مامور مراقب از توله شیر میشوند ولی آنها نمیتوانند به درستی از کیارا مراقبت کنند و توله شیر داستان ما وارد سرزمین ممنونه میشود و با توله شیری به نام کاوو آشنا شده و با یکدیگر دوست میگردند قافل از اینکه کاوو پسر زیارا یکی از دشمنان اصلی سیمبا می باشد که سعی دارد با سرنگونی سیمبا به پادشاهی سرزمین Pride برسد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 8 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
«جکي» (ساراندون) سرپرستي دو بچه اش را به عهده دارد. شوهر سابقش، «لوک» (هريس) که يکشنبه ها بچه ها را پيش خودش مي برد، با زني به نام «ايزابل»(رابرتس)، عکاس درجه يک مد زندگي مي کند؛ اما از آن جايي که «لوک» هميشه به دلايل کاري ناچار به سفر کردن است، زحمت آماده کردن بچه ها براي رفتن به مدرسه (وقتي خانه ي پدرشان هستند) به عهده ي «ايزابل» مي افتد و او هم زني نيست که اين کار را بلد باشد. زندگي به همين منوال مي گذرد تا اين که «جکي» متوجه مي شود به سرطان مبتلا شده است...
«گروهبان تاد» (راسل)، جنگجوي رده ي بالاي ميان سياره اي، در مبارزه اي از جنگجوياني که به کمک مهندسي ژنتيک به وجود آمده اند، شکست مي خورد. او را به تصوير اين که مرده در سفينه ي «زباله» ها قرار مي دهند و سفينه را در سياره ي دور دست «آرکاديا 34» خالي مي کنند. «تاد» که زنده مانده بايد با جنگجويان «ابر انسان» به رهبري «کين 607» مبارزه کند...
نقاشي به نام «فين» (هوک) رابطه ي نزديکي با «استلا» (پالترو) دارد. تا اين که «استلا» ناپديد مي شود و «فين» دل شکسته، از فرط افسردگي هفت سال از نقاشي کردن دست مي کشد. پس از مدتي «فين» به نيويورک مي رود و تصميم مي گيرد ظرف ده هفته تابلوهايي را براي نمايشگاهي خلق کند. در همين حال دوباره «استلا» را مي بيند که اکنون با مردي ثروتمندي به نام «والتر» (آزاريا) زندگي مي کند...
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 15 جایزه و نامزد دریافت 22 جایزه دیگر.
دو برادر به نام هاي «هنک» (پاکستن) و «جيکوب ميچل» (تورنتن) به هم راه يکي از دوستان شان به نام «لو» (بريسکو)، يک هواپيماي تک موتوره ي سقوط کرده را در ميان درختان جنگلي پوشيده از برف پيدا مي کنند. در اين هواپيما جسد فاسد شده ي خلبان و يک چمدان پر از پول به ميزان چهار ميليون دلار وجود دارد. آنان تصميم مي گيرند تا فصل بهار و آب شدن برف ها و پيدا شده هواپيما، پول ها را پنهان کنند...
ماجرای دو مرد احمق که برای گذراندن وقت خود به تفریحگاه ها و رقـاصخانه های شبانه می روند تا بتوانند شب و روزشان را بنحوی سپری کنند. آن ها تصمیم دارند در معروف ترین باشگاه شبانه شهر، یعنی راکسبری، عضو شوند...