فضا پيماي «ايونت هورايزن» در مأموريتي به طور اسرار آميزي ناپديد و هفت سال بعد در مدار نپتون ظاهر مي شود. گروه تحقيق وقتي سفينه را پيدا مي کنند، متوجه مي شوند يک نيروي شيطاني کنترل آن را در دست گرفته است....
“دنیس دیمبلبی” یک مدیر تبلیغاتی باهوش است که نمی تواند شعاری برای فروشیک کرم ضد جوش انقلابی پیدا کند.وسواس او نه تنها بر روی رابطه اش باهمسر،دوستان و رئیسش تاثیر می گذارد،بلکه تاثیراتی نیز بر روی بدن او میگذارد و…….
«آلگراگلر» (جيسن لي)، الهه ي طراحان بازي هاي کامپيوتري که آخرين بازي مبتکرانه اش «اگزيستنر» مرز بين واقعيت و دنياي سرگرمي را از ميان برداشته و به شدت با تب و تاب و اميال طالبانش ارتباط برقرار کرده، هدف توطئه اي مرگبار قرار گرفته و مجبور به فرار شده است...
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 13 جایزه دیگر.
در یک حادثه کشتی رانی در قرن نوزدهم، زن و مرد جوانی در طبیعت وحشی آفریقا تنها رها می شوند. خانم جوان که باردار است، پسر خود را درون خانه درختی خود به دنیا می آورند. دیری نمی گذرد که با هجوم گله ای از میمون ها به منزل آنها، پدر و مادر پسرک کشته می شوند و …
یک مرد جوان ایرلندی که مهارتی شگرف و عجیب دارد با یک زن آمریکایی ماهر و همه فن حریف وارد یک جریان شغلی می شوند. رقابت بین این دو از کار به بیرون کشیده می شود و آنها را تبدیل به رقیب های همیشگی می کند. اما ماجراهایی جدید اتفاق می افتد و مسائلی تازه بین این دو رخ می دهد…
Baron Frankenstein بی پول به همراه کارگر که به او کمک می کند به نام Hans به قلعه ی خانوادگی اش در نزدیکی شهر می رود تا به آزمایشتش برای خلق موجود زنده ادامه دهد .
دهه 20 و 30 میلادی، نیوزیلند. “جنت فریم” در خانواده ای تهی دست به همراه تعداد زیادی خواهر و برادر بزرگ شد. او که در سنین کودکی قرار دارد با کودکان دیگر متفاوت است. او شغلی به عنوان معلم به دست می آورد اما از آنجایی که غیر عادی شناخته شد، به مدت هشت سال در یک آسایشگاه روانی زندگی کرد. اما وقتی شروع به نوشتن رمان می کند موفقیت به سراغش می آید…
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
ماه مه سال ۱۹۴۳،پایگاه نیروی هوایی آمریکا در انگلستان.چهار افسر و شش داوطلب یک هواپیمای بمب افکن بزودی بیست و پنجمین ماموریت خود را آغاز می کنند.اگر آنها ماموریت خود را به پایان برسانند اولین گروه در نیروی هوایی آمریکا می شود که تور وظیفه خود را به پایان رسانده اند…
فیلم داستان مردی است که خود را وقف خانواده و دینش کرده است."باب" با اینکه در فقر بسر می برد اما می خواهد برای دختر کوچکش برای اولین مراسم عشاء ربانی لباسی جدید تهیه کند.تصمیم جدی و مصمم بودنش او را بیشتر و بیشتر به دردسر می اندازد و...
در دوران جنگ در بوسنی، ̎مایکل هندرسن̎ فرستادهٔ ویژهٔ یکی از شبکههای تلویزیونی بریتانیائی همراه تصویربردارش، و تهیهکنندهاش در ̎وکووار̎ مستقر هستند و گزارشهائی را از سقوط شهر برای شبکهشان میفرستند. ̎وکووار̎ زیر آتش توپخانهٔ نیروهای دشمن است که در تپههای اطراف موضع گرفتهاند. ̎هندرسن̎ به یتیمخانهای برمیخورد که در خط مقدم جبهه قرار گرفته و مدام در معرض آتشبازی دشمن است. او از شرایط وحشتناکی که بچهها در آن گرفتار آمدهاند، گزارشهائی تهیه میکند و در آنها از جوامع بینالمللی میخواهد که بچهها را به مکانهائی امنتر انتقال دهند. اما تداوم بیتفاوتی عمومی به این وضعیت باعث میشود دیگر نتواند به بیطرفی حرفهایاش پایبند بماند و تصمیم میگیرد به هر ترتیب که شده یکی از بچهها را مخفیانه از آنجا خارج کند و به انگلستان ببرد...
سال 1827. پس از دفن جسد «لودويگ و ان بتهوون» (اولد من)، «آنتون شيندلر» (کرابه)، دوست و ناشر آثارش نامه اي در کشوي ميز تحريرش پيدا مي کند که در آن، همه ي دارايي معنوي و آثارش را به زني مجهول که او را محبوبه ي ابدي اش خوانده، تقديم کرده است. «شيندلر»، تنها از سر کنجکاوي براي کشف اين تنها نکته ي مجهول زندگي «بتهوون»، جست و جوي خود را آغاز مي کند...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 21 جایزه و نامزد دریافت 46 جایزه دیگر.
«جادي» (ويتاکر)، سرباز سياه پوست انگليسي را اعضاي ارتش آزاديبخش ايرلند مي ربايند و محکوم به اعدام مي کنند. «فرگوسن» (ري)، مأمور اجراي حکم، عامدانه به «جادي» مهلت فرار مي دهد. با اين همه «جادي» برحسب تصادف کشته مي شود. حالا «فرگوس» به لندن مي رود و سراغ «ديل» (ديويدسن)، دوست «جادي» را مي گيرد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 5 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
مسینا، سیسیل. «دون پدرو» (واشینگتن) و مردانش پیروز مندانه از جنگ باز می گردند. دوستان نزدیک «دون پدرو»، «کلودیو» (لنرد)، «بندیک» (برانا) و برادر ناتنی «دون»، او را هم راهی می کنند. «بی یتریس» (تامپسن)، خواهرزاده ی فرماندار مسینا و «بندیک» به هم قول می دهند که هرگز ازدواج نخواهند کرد. او «دون پدرو» با توطئه چینی می کوشد این دو را دل باخته ی هم کند…