پناهندهای که از خانهاش در خاورمیانه جدا شد، در میانه غربی آمریکا ساکن شده. او تجربیات اولیه خود را در این سرزمین جدید با نوشتن نامهای احساسی به مادربزرگش که مجبور به ترک او شده بود، مستند میکند.
یک سکونتگاه آرام در حاشیه یک ماه دوردست، توسط ارتشهای یک نیروی حاکم مستبد تهدید میشود. روستاییان برای نجات خود، به یک غریبه مرموز که در میان آنها زندگی میکند، امید میبندند. غریبه مرموز، با مهارتها و قدرتهای خود، ارتشهای مستبد را شکست میدهد و سکونتگاه را نجات میدهد.
وقتی صاحبان کارگاه قایقسازی قصد طلاق دارند، نمیتوانند تصمیم بگیرند که قایق به چه کسی برسد. آنها توافق میکنند که تقسیم اموال را از طریق یک مسابقه در کانال گوتا انجام دهند، به طوری که برنده، قایق را به عنوان جایزه بگیرد.
دنیس، رانندهای مشهور، به خاطر اعتیاد به اتومبیلرانی، خانوادهاش را ترک میکند. زمانی که متوجه میشود دخترش در یک مسابقه خطرناک شرکت خواهد کرد، به همراه همسر سابقش برای متوقف کردن او راهی سفری پرمخاطره میشود.
تام از والدین خود میخواهد که دزدی را کنار بگذارند، اما آنها به حرفهای او گوش نمیدهند. او معتقد است که فقط 20 هزار ولت برق میتواند توجه آنها را جلب کند.
آنجلیکا، یک جنگلبان، و ویکتور، همسر سابقش، ماموریت پیدا میکنند تا زنی گمشده را در منطقهای حفاظت شده در سوئد پیدا کنند. در حین جستجو، آنها به غارهای تسخیر شدهای میروند که با گذشته خود روبرو میشوند و رازهای هولناکی را در مورد این منطقه کشف میکنند. آنها در این مسیر با موجودی افسانهای نیز روبرو میشوند و باید برای زنده ماندن با آن مبارزه کنند.
دو زن به نام آن و فرجا در جستجوی انتقام از قاتلان خانواده شان به استکهلم می روند. آنها در آنجا درگیر یک توطئه سیاسی بین سوئد و دانمارک می شوند که منجر به اعدام دسته جمعی می شود.
حسادت آگنس به خواهر محبوبش جولیا، زندگی او را تحتالشعاع قرار میدهد. اما تراژدی ناگهانی، مسیر زندگی آگنس را تغییر میدهد. او که مجبور به بازسازی هویت خود میشود، در آستانه تحقق آرزوهایش قرار میگیرد، اما باید با پیامدهای انتخابهایش نیز دست و پنجه نرم کند.
فیلم "اورکا" داستان زندگی افراد مختلفی از طبقه متوسط را در مراحل گوناگون زندگی و شرایط آنها در دوران پاندمی کووید-۱۹ روایت میکند. این فیلم ناامیدی و مشکلات آنها را در مواجهه با فقدان تعاملات واقعی انسانی به تصویر میکشد.
دیتا که هرگز تمایلی به مادری نداشته، ناگهان خود را در جایگاه مادرخوانده دو دخترِ معشوقه خود میبیند. تقابل خواستههای فردی آنها چالشهایی را به وجود میآورد و در این میان، داستانی پرمهر از تلاشهای یک خانواده غیرسنتی برای حفظ پیوندشان روایت میشود.
یک معلم جوان امیدوار است پس از چهار سال خدمت اجباری در یک روستای دورافتاده به استانبول منتقل شود، اما توسط دو دانشآموز به تماس نامناسب متهم میشود. پس از از دست دادن امید، یک همکار به او دیدگاههای جدیدی در مورد زندگی ارائه میدهد...
در جهانی که شاهد افزایش بیگانه ستیزی، تهدید گله داری گوزن شمالی توسط تغییرات آب و هوایی و خودکشی جوانان در برابر ناامیدی جمعی است، دختری جوان برای حفظ میراث بومی خود به سختی تلاش می کند...
نیشا یک دختر پاکستانی هست که با خانوده اش در نروژ زندگی میکند، وقتی پدر نیشا از عشق او به یک پسر با خبر میشود، بسیار عصبانی شده و به طرز بدی با او برخورد میکند و حتی خانواده او تصمیم به کشتنش میگیرند اما قرار میشود که به پاکستان ببرندش تا در کشوری که هیچوقت آنجا نبوده در کنار فامیل هایش زندگی کند...