سال ها پیش ، پسری به نام نیکولا پس از اینکه والدینش در یک سانحه رانندگی کشته می شوند ، یتیم شده و خانواده های روستا برای تصمیم گیری درباره آینده با یکدیگر ملاقات می کنند ، آن ها پس از تعامل با یکدیگر به نتیجه می رسند که هیچ خانواده ای تا ابد نمی تواند از او مراقبت کند ولی تصمیم میگیرند تا هر یک سال یک خانواده از او مراقبت کند ، نیکولا نیز برای قدردانی هر سال اسباب بازی هایش را به کودکان خانواده میزبان هدیه می دهد و اینگونه نیکولا تبدیل به بابانوئل میشود!
پانزده مرد سرسخت با نامهای "فرانک" گرد هم می آیند تا از بخش سرکوبگر هلسینکی فرار کنند.مردی به نام "پکا" به آنها پیوسته و از طریق تونلها و کوچه هایی تاریک،با یاس خود مبارزه کرده و تلاش می کنند به ساحلی جادوی برسند...
داستان فیلم در مورد پدر و مادر کارگردان مشهور سوئدی، اینگمار برگمان می باشد. در سال 1909، پدر او هنریک برگمان که مرد فقیری بود عاشق آنا، دختری از یک خانوادهی ثروتمند می شود. پس از ازدواجشان، هنریک بعنوان یک کشیش در شمال سوئد مشغول به کار می شود. اما پس از چند سال، آنا دیگر نمی تواند زندگی با مردم آنجا را تحمل کند...
داستان فیلم در مورد 3 دوست می باشد که راهی سفری ماجراجویانه برای یک تجدید دیدار می شوند و در این بین اتفاقات خنده دار و جالبی برای آن ها رقم می خورد...
"آری" پیراپزشکی است که با زنان زیادی رابطه داشته و به این کار خود افتخار می کند.اما وقتی او با "تینا" برخورد می کند اتفاق غیر منتظره ای رخ می دهد،او عاشق می شود و...
در دوران جنگ جهانی دوم، بیش از 70000 کودک فنلاندی به سوئد بیطرف منتقل می شوند. داستان درباره "ارو" نه ساله، پسری است که به تدریج احساس رها شدن از طرف مادر فنلاندی خود می کند. وقتی او به فنلاند باز می گردد، تردیدش تشدید می شود و...
فیلم در دوران آغاز بزرگترین طرح شکار جادوگران در تاریخ اسکاندیناوی جریان دارد و داستان در مورد آنا دختری 16 ساله است که در روستایی زندگی میکند که در آنجا زنان به جادوگری متهم اند...
فیلم داستان دو برادر است که یکی به سمت دنیای جرم و جنایت می رود و دیگری به سمت موسیقی پانک راک. راه هایی که این دو انتخاب کرده اند تنش زیادی به خانواده وارد میکند و پدر آنها سعی میکند خانواده رو یکپارچه و متحد نگه دارد، اما اقدامات اشتباه و مداخلهی پلیس وضعیت را بحرانیتر میکند...
مارجا یک وبلاگنویس است که در مورد مُد و فشن تحقیق میکند. او هیچ در آمدی از وبلاگش ندارد، اما با این حال تلاش میکند به آن سبک زندگی که دوست دارد برسد. مارجا یک روز با اولاوی آشنا می شود که صاحب یک ارث بزرگ است اما سعی میکند خودش را ثروتمند نشان ندهد و...