ناپلئون بناپارت (فیلیپ تورتون) تازه از دیدن شکست ارتش خود در نبرد واترلو، در یک سلول زندان در جزیره سنت هلنا تحت کنترل بریتانیا است. به سر هادسون لو (ریچارد ای. گرانت)، فرماندار منطقه، وظیفه داده می شود که از فرار رهبر فرانسه اطمینان حاصل کند. با این حال ...
برنده 1 جایزه BAFTA Film Award همچنین دریافت 4 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
ردا، یک جوان فرانسوی مراکشی و پدر پیرش از جنوب فرانسه به مکه میروند تا پدر زیارتش را انجام دهد. آنها در ابتدا از راه دور، به تدریج یاد می گیرند که یکدیگر را بشناسند...
آنتونیو (Maurício do Valle) یک قاتل بزرگ رهبران پوپولیست و انقلابی در برزیل است که کهولت سن و کمبود کار او را به یک زندگی بیکار و خودباوری تبدیل کرده است. با این حال، هنگامی که او قرارداد جدیدی می بندد، آنتونیو ناگهان انرژی می گیرد، اما ...
در شمال کانادا در دهه 1930، یک جوان اینوئیت یک بازرگان سفیدپوست را میکشد و پلیس او را تعقیب میکند، اما پدرش مصمم است تا به هر قیمتی از پسر فراری اش حفاظت کند...
آیا سیاست خارجی آمریکا تحت سلطه ایده برتری نظامی است؟ آیا ارتش در زندگی آمریکایی اهمیت زیادی پیدا کرده است؟ به نظر می رسد که بحث زیرکانه و هوشمندانه جرکی به هر یک از این سؤالات پاسخ مثبت می دهد...
ژاپن در سال 2011 با سونامی آسیب دید که بیش از 15000 کشته برجای گذاشت. این سفر حساس در امتداد چندین جامعه ساحلی نشان می دهد که این فاجعه تا چه حد آسیب زا بوده است...
یک فیلمساز یونانی پس از 35 سال تبعید از آمریکا به کشور خود بازمی گردد تا در نمایش یکی از جنجالیترین فیلمهایش حاضر شود.اما قصد واقعی او پیدا کردن حلقه فیلمهایی است که اولین بار توسط برادران "ماناکیا" ساخته شده اند...
وسط صحرای الجزایر، در پاسخگویی خود، یک زن داستان خود را مینویسد. او به نام ملیکا است و در آغوش صحرا، به مسافران کامیونران و جانداران سرگردان، با استقبال از آنها برای یک سیگار، یک فنجان قهوه یا تخممرغ، خدمت میکند و در خوابها به خوشبختی میاندیشد...
آنها همه چیز - پارچه، غذا، پرده - را در خیابان های استانبول می فروشند و برخی از آنها بیش از 50 سال است که در آن کار می کنند. اما روش زندگی آنها در شرف تغییر است...
در گرونوبل، یک روسپی در بستر بیمارستانش به قتل میرسد. کورا، بیست و دو ساله و همچنین یک روسپی، یکی از دوستانش بود. این زنان روزانه با خشونت مواجه شده، دستمزدی ناچیز دریافت کرده و بدون وقفه کار میکنند...
یک اسکورت در یک بار کارائوکه برای جمع آوری پول تلاش می کند تا دخترش را به بیرون از شهر بفرستد تا با مادربزرگش زندگی کند و بدهی هایش را با دلالش تسویه کند. او با یک عکاس مسن نقل مکان می کند و به او کمک می کند تا آخرین آرزوهایش را برآورده کند...