داستان در مورد دختری به نام "لیبی دی" است که جسد مادر و دو خواهرش را که سلاخی شده اند با چشم هایش میبیند و این اتفاق او را تا سرحد مرگ به وحشت می اندازد. او برای شهادت علیه برادرش به دادگاه میرود زیرا فکر میکند تمام این کارها زیر سر برادرش است. زمان میگذرد و از لیبی که حالا ۲۵ ساله شده درخواست میشود تا عضو یک گروه تحقیقی شود. این گروه با نام گروه مرگ معتقد است برادر لیبی بی گناه است و از وی هم میخواهد تا تا این گفته را باور کند ...
سال 1945، لهستان. یک دکتر جوان فرانسوی از طرف صلیب سرخ فرستاده می شود تا به بازماندگان اردوگاه های آلمان کمک کند. او که برای بازدید از یک صومعه رفته بود با چند راهبهی حامله آشنا می شود که...
ناگهان در طول یک شب، دنیا با مشکلی حاد مواجه میشود. حالا دو مرد، دو نجات یافته، یک کودک و تنفری که در بین آنها برقرار است و آنها را از هم دور میکند در مکانی که نه تنها از نظر همه ساکنینش بلکه از نظر همه موجودات ساکن در آن فراموش شده. تا اینکه...
در پایان جنگ جهانی اول، انگول 20 ساله تصمیم دارد اولین زن دامپزشک شود. زندگی او یک زندگی ماجراجویانست و او تبدیل به موضوعی برای رقابت بی رحمانه بین مردی می شود که قرار است با او ازدواج کند. او فردی خیال پرداز اما ...
«استیو راسل» ( جیم کری ) با همسرش «دبی» ( لسلی مان ) زندگی شادی را دارد تا اینکه متوجه میشود که همجنسگرا است و این قضیه باعث عوض شدن رفتار و زندگیش میشود. طولی نمی کشد که او به زندان افتاده و در آنجا با «فیلیپ موریس» ( اوان مک گرگور ) آشنا میشود. استیو که عاشق فلیپ شده قصد دارد با او از زندان فرار کند...
جلسه ای با حضور اعضای گروه جی 8 (کشورهای صنعتی مهم دنیا) در یک هتل لوکس در آلمان برگزار می شود. قدرتمندترین اقتصاددانان جهان گردهم آمده اند تا یک قانون مهم را به تصویب برسانند که عمیقاً بر روی اقتصاد جهان تاثیر خواهد گذاشت. یکی از مهمانان این مراسم یک راهب ایتالیاییست که توسط مدیر صندوق بین المللی پول دعوت شده تا...
وقتی یک نفر به نام بادی تصمیم میگیرد که چشم اشخاص مملکتی را به سمت خودش برگرداند و بر علیه جانیان حرکت کند به نظر میرسد که افراد خیلی زیادی میخواهند مطمئن شوند که او دیگر نفس نمیکشد...
"جین" یک استاد فلسفه روشن فکر است.نامزد او از خانه رفته و او که نمی خواهد در خانه او بماند دعوت "ناتاشا" را قبول می کند تا در اتاق خواب پدرش "ایگو" که همیشه با دوست دختر جوان خود "ایو" است بماند."ناتاشا" به او داستان یک گردنبند گمشده و شک او به "ایو" را تعریف می کند و...