آلان گری مسافری جوان به قلعه ای دورافتاده می رود اما تصاویری غیر قابل توضیح می بیند.اما همه چیز وقتی مشخص می شود که یکی از دختران لرد قلعه تسلیم موجودی شیطانی می شود...
بازرس پلیس برلین لوهمن بر روی پرونده ای تحقیق می کند که همه سرنخها منتهی با یک مرد می شود، کسی که سالهاست به دلیل بیماری روانی در بیمارستان بستری است،دکتر مابیوس.
امانوئل راث مردی تنها و سالخورده، پروفسور دانشگاه شهر است. وقتی او متوجه می شود برخی از شاگردانش به باری می روند تا "لولالولا" را ببینند،او تصمیم می گیرد با آنها روبرو شود. اما او به "لولا" علاقه مند می شود و...
« توميانه » ( بروكس ) دخترى شريف و خوش قلب است كه دستيار پدر داروسازش او را فريب مىدهد، و به خيابانگردى كشانده مىشود، اما غرور و متانت خود را از دست نمىدهد.
« فاوست » ( اکمان )، دانشمندى پا به سن گذاشته، با شیطان ( یانینگس ) پیمان مىبندد تا طاعون را از شهر دور کند. سپس وسوسه مىشود تا جوانى ابدى بیابد و خیلى زود دخترى را به نام « مارگریت » ( هورن ) فریب مىدهد.
یک زندانی (یانینگس) که در آستانه آزادی است، سرگذشتش را برای رئیس زندان تعریف میکند: نام مستعارش “رئیس هولر” و در کار نمایش و سرگرمی بوده است. روزی دختری شهرستانی (دپوتی) را نزدش میآورند که میخواهد بهعنوان رقصنده کار کند. “هولر” با آنکه همسر و فرزند دارد، به دختر دل میبازد و با هم فرار میکنند. آن دو بهعنوان آکروباتباز در سیرک بهکار میپردازند و با آکروباتباز دیگری بهنام “آرتینلی” (وارد) گروهی سهنفره را تشکیل میدهند. پس از مدتی، “رئیس” به خیانت دختر پی میبرد و نفر سوم را میکشد و به زندان میافتد…
سال 1830. در نمايش دكتر كاليگارى (كراوس)، خوابگردى به نام سزار (فايت) پيشگويى مىكند. از جمله در شبى كه آلن (تواردوسكى)، فرانسيس (فهئر) و جين (داگوفر) (دو دانشجو و دخترى كه هر دو دست میدارند) به ديدن نمايش آمدهاند، طالع آلن را مىبيند و پيشبينى مىكند كه او خيلى زود خواهد مرد...
مجری تولزیونی برنامه کودکان «رندالف رنگین کمان» ( رابین ویلیامز ) با بی احترامی کامل از کارش اخراج می شود. مجری جایگزین او «اسموچی کرگدن» ( ادوارد نورتون ) خیلی زود پیشرفت می کند و به شهرت می رسد. اما شلدون تصمیم می گیرد به کارش باز گردد...
داستان فیلم روایتگر قصه زنی به نام "ناتالی" (ایزابل هوپر) است. "ناتالی" در دبیرستانی در پاریس فلسفه درس میدهد.او عاشق شغلش است، صاحب دو فرزند است و وقتش را بین خانودهاش، دانشآموزان سابقش و مادرش که بیش از حد خواهان توجه است، تقسیم کرده. یک روز، شوهر ناتالی اعلام میکند قصد جدایی دارد و میخواهد با زن دیگری زندگی کند. بعد از این، ناتالی میماند و تصمیم تازهای که باید برای ادامه زندگی بگیرد و ..
در سال ۱۹۲۰ افسر انگلیسی جوانی برای خدمت به جنگلی در مالزی اعزام می شود. از قدیم در بین انگلیسی ها رسم بوده که برای یادگیری زبان مالایی زنی را از قبیله به عنوان همخوابه انتخاب کنند و وقتی زبان را فرا گرفتند از او جدا شوند. اما این افسر جوان نمی تواند از این دختر دل بکند و...
در زمان جنگ اول لبنان در سال ۱۹۸۲، یک تانک به همراه جوخه ای از چتربازان برای جستجوی یکی از شهرهای دشمن اعزام شده اند. اما این ماموریت ساده برای آن ها تبدیل به کابوسی وحشتناک می شود …
تیلدا، پیش از اینکه پدر و مادرش بخواهند پدربزرگ دوست داشتنی اش را بدلیل بیماری آلزایمر به خانه سالمندان بگذارند، تصمیم میگیرد او را به آخرین ماجراجویی اش ببرد، تصمیمی که خانواده اش را تا مرز از هم پاشیده شدن می برد...