زوجی با بلاتکلیفی روی پلی در آساکوسا ایستاده اند. تسوتائه و یوشیجی با سوار شدن به اتوبوس برای سوکیشیما و پیاده شدن در سوزاکی، اعتماد به نفس و اشتیاق خود را نسبت به آینده خود از دست داده اند. در سراسر پل، تابلوی بهشت سوزاکی را می بینند، منطقه ای با چراغ قرمز که زمانی تسوتائه به عنوان یک فاحشه کار می کرد...
ماچیسو یک نقاش است. او هرگز آن موفقیتی را که فکر می کند مستحق آن است، به دست نیاورد. صرف نظر از این، او همیشه در تلاش برای موفقیت است. همسرش ساچیکو علیرغم همه مشکلات، از او حمایت می کند....
کائورو بیماری دارد که مانع از آن شد که وقتی خورشید طلوع می کند بیرون برود. با وجود این بیماری، او عاشق پسری به نام کوجی شد. اگر تصمیم بگیرد به دنبال عشقش برود، به معنای به خطر انداختن جانش خواهد بود...
وقتی ماتسوکو بر اثر قتل می میرد، برادرزاده اش شو به تدریج جزئیات زیادی از گذشته مرموز خود را فاش می کند و متوجه می شود که او نه تنها یک رانده فراموش شده بود، بلکه زندگی بسیار جالب و در عین حال عجیبی داشت...
هنگامی که افراطی های ارتش سرخ ژاپن در سال 1972 یک زن را در شهر تفریحی کارویزاوا در ناگانو به گروگان گرفتند، افسر آتسیووکی ساسا مسئول انتشار اوضاع می شود . اما این کار چالش هایی دارد . پس از رسیدن به ناگانو کوهستانی، ساسا مجبور می شود با دمای سرد زمستان رقابت کند....
چطور بودی؟ نامه تاکشی هر ماه یک نامه به برادر کوچکترش، نائوکی، تحویل داده می شود. تاکشی به خاطر جنایتی که برای نجات برادرش مرتکب شده بود در حال گذراندن حبس ابد است. اما عواقب جنایت به نائوکی گسترش می یابد و نائوکی که به عنوان "برادر قاتل" شناخته می شود...
جزیره کوچک اوکیناوا در جنوب ژاپن دارای فناوری محدود است و دبیرستانی ندارد. وقتی نوجوانان به سن 15 سالگی می رسند، باید تصمیم بگیرند که در جزیره بمانند یا برای تحصیلات عالی ترک آنجا را کنند...
هنگامی که یک آمریکایی در مسافرخانه ای ژاپنی به قتل می رسد، کارآگاه پلیس توکیو مونسو رد قاتل را به شهر نیویورک دنبال می کند. در آنجا کارآگاه شوفتان به او ملحق می شود و با هم این جنایت را حل می کنند...
تاکاکو یک طراح زیبا در 30 سالگی است و قبلاً عاشق شده است. او قصد ازدواج دارد و در سایتی برای ازدواج ثبت نام می کند. کیکو به آرمان و قصد تاکاکو علاقه مند است، اما در رابطه با او نیز مشکلاتی دارد. تاکاکو و کیکو در نهایت با هم دعوا می کنند...
برخی از مردم شهر به روستاهای برفی ژاپن نقل مکان می کنند، جایی که یاد می گیرند با زمستان های سخت کنار بیایند و با یک سبک زندگی جایگزین جذاب و شاد سازگار شوند...
کیمیهیکو اونیزوکا یک مزدبگیر شیفته مایکو (گیشا شاگرد) است و بزرگترین هدفش در زندگی این است که با یکی از آنها یک بازی مهمانی به نام "یاکیوکن" انجام دهد...
هنگامی که شاهزاده گولاود (وینسنت لو تکسیر)، نوه پادشاه پیر آلموند، با ملیساند جوان و زیبا (النا تسالاگووا) - موجودی مرموز با موهای بلند - آشنا می شود، او چیزی در مورد او نمی داند. هر چند با او ازدواج می کند...