در اولین روز بهار، گروهی از زنان با پوشیدن دامنهای زیبا به کلاس آشپزی برای مجردها میروند و در کنار یادگیری آشپزی، به دنبال آشنایی و عشقبازی نیز هستند.
یک خانواده در سورینام برای جشن کریسمس دور هم جمع میشوند. اما شایعه پیدا شدن طلا، بین دو برادر این خانواده که سالها از هم دور بودهاند، اختلاف ایجاد میکند و روابط آنها را تیره و تار میکند.
حوض ماهی داستان دختر پانزده ساله ای به نام میا (کیتی جارویس) است.او زیاد دختر شادی نیست و مانند تمام هم سن و سالان خود در مورد روابط جنسی وخیلی چیزهای دیگر کنجکاو است اما همه چیز در مور میا تغییر می کند از وقتی که مادرش که زیاد رابطه خوبی با او ندارد دوست پسرش را به خانه می آورد و …
تونی زوینس درصدد نگارش رمان مهیج و نفسگیر بعدی خود میباشد او تصمیم میگیرد که تمام کارهای نویسنده بزرگ جنایی« ویلارد هوپ» را مطالعه کند .آن دو با هم داستانهای چاپ شده در روزنامه ها را گردآوری کرده و به جستجوی حادثه ی غیرمعمول میگردند که سرشار از هیجان باشد...
اخشورش(خشیارشا اول)، پادشاه ایرانی که قلمروش اکنون شامل هند تا مصر میباشد، پس از شکست بابلیها در دژ شوش ضیافتی برای مردمش برگذار میکند تا شکوه و ثروت خود را به نمایش بگذارد، در این هنگام....
گروهی از هشت دوست نوجوان در یک تابستان به دلیل کسالت، به دنبال راههای جدید برای سرگرمی میگردند. اما این جستجو به رفتارهای خطرناک و در نهایت به یک فاجعه منجر میشود.
رمکو، یک فوتبالیست یازده ساله و با استعداد، تنها یک رویای بزرگ در سر دارد، انتخاب شدن برای بازی در تیم ملی زیر دوازده سال هلند. پدرش اریک مربیگری او را بر عهده داشته و ...
این داستان رابطه پدر و پسر را در زمان رژیم مائویستی چین در دهه 1950 روایت میکند. پدر که یک نقاش حرفهای است، برای بازآموزی به اردوگاه کار فرستاده میشود و در آنجا قدرت نقاشی خود را از دست میدهد. او سعی میکند به پسرش نقاشی را یاد بدهد، اما با وسواس زیاد این کار را میکند. رابطه پیچیده و درگیر بین پدر و پسر که از کودکی تا بلوغ پسر ادامه دارد، در نهایت به شکل غافلگیرکننده و حساسی حل میشود.
دنیا (مریم حسونی)، یک دختر 18 ساله مراکشی، و دزی (اوا ون دی ویجدون)، یک دختر هلندی 18 ساله، بهترین دوستانی هستند که در آمستردام زندگی می کنند. بحرانهای جداگانه دختران را مجبور میکند به یک کشور سفر کنند: والدین دنیا ترتیبی میدهند که او با یکی از پسرعموهایش در مراکش ازدواج کند...
روبرتیکو با نوئلا مادورو در کوراسائو زندگی میکند. در حالی که او در حال آماده شدن برای درخواست ازدواج از او است، اتفاقی برای کن مادورو، پدر نوئلا، میافتد. اوضاع خراب میشود و نوئل به روبرتیکو میگوید که میخواهد مدتی استراحت کند و به همراه پدرش در هلند پرواز میکند. نوئلا مجبور میشود شغل پدرش را که میزبانی یک حراج ویژه به همراه یک مرد جوان ثروتمند است، به عهده بگیرد. وقتی روبرتیکو ...
یک جوان بیست و چند ساله مهربان که با اصرارهای پ.دوف.یلی خود دست و پنجه نرم می کند، زمانی که یک دختر جوان به خانه همسایه نقل مکان می کند، مورد آزمایش قرار می گیرد.