داستان فیلم درباره گروهی از دوستان قطبی است که برای دزدیدن فهرست بد بچهها به یک ماجراجویی خطرناک در مناطق یخزده میروند. این فیلم انیمیشنی با ترکیب طنز و هیجان، تصویری متفاوت از سنت نیکولاس را به نمایش میگذارد.
میا، یک حسابدار معمولی، با یک سلبریتی ثروتمند به نام بو آشنا میشود که شباهت زیادی به شخصیت رویاهایش دارد. با وجود مخالفت خانواده بو، این دو عاشق یکدیگر میشوند و زندگی میا به یک داستان عاشقانه رویایی تبدیل میشود.
در جریان یک عملیات پلیسی گسترده، سرکرده یک باند بزرگ جنایی دستگیر شد. اما این دستگیری، پلیس را با تهدیدات جدیدی از سوی شبکههای پولشویی و باز شدن پروندههای قدیمی مرتبط با افراد بانفوذ روبرو کرده است.
دوران نسل جدید در راه است. در حالی که اینترنت، هوش مصنوعی و سایر فناوریهای پیشرفته در تمام جنبههای زندگی به کار میروند، فناوری جرم و جنایت و تحقیقات جنایی نیز روز به روز در حال ارتقا هستند.
چن یوتونگ، دختر جوانی است که در مدرسه مورد آزار و اذیت همکلاسیهایش قرار میگیرد. خانواده و اطرافیان او به این مشکل توجهی نمیکنند و همین بیتوجهی باعث تشدید خشونت علیه او میشود.
خانواده دیتز پس از یک اتفاق ناگوار به خانه قدیمیشان بازمیگردند. اما آرامش آنها با باز شدن درگاهی به دنیای ارواح توسط دختر نوجوان خانواده به هم میخورد.
یک زن هواشناس که تلاش میکند ایستگاه تلویزیونیشان را نجات دهد، درگیر کمپین جمعآوری اسباببازی میشود و در این مسیر، احساسات غیرمنتظرهای را تجربه میکند.
لوآنا و هوگو همکلاسی هستند و عاشق یکدیگرند. اما وقتی مادربزرگ هوگو و پدر لوآنا تصمیم میگیرند با هم قرار بگذارند و با هم زندگی کنند، همه چیز برای این زوج جوان پیچیده میشود.
در دنیایی که هیچکس در آن حرف نمیزند، یک زن متعصب به دنبال شکار دختری جوان است که از اسارت گریخته است. آزرائیل پس از دستگیری دوباره توسط رهبران بیرحم، قرار است قربانی شود تا یک شر باستانی در اعماق وحشیگریهای اطراف آرام شود.
یک قاتل سابق که اکنون زندگی آرامی دارد، با بازگشت ناگهانی عشق قدیمیاش که مورد تعقیب قاتلان قرار دارد، مجبور میشود گذشته تاریک خود را دوباره تجربه کند.
دافنا، یک پلیس زن، برای فرار از زندگی شلوغ شهری و سوالات تکراری اطرافیان، به یک شهر کوچک نقل مکان میکند. در این شهر آرام، او با رویدادهای عادی و روزمره روبرو میشود تا اینکه ماجرای ناپدید شدن اور، زندگی آرام او را به هم میریزد.
این داستان به یکی از مهمترین نقاط عطف در زندگی حرفهای الویس پریسلی میپردازد. در سال ۱۹۶۸، الویس با اجرای یک برنامهی ویژه تلویزیونی، به دنیای موسیقی بازگشت و ثابت کرد که هنوز هم محبوبترین ستاره راک اند رول است. این داستان به بررسی چگونگی برنامهریزی و اجرای این برنامهی تاریخی و تأثیر آن بر زندگی حرفهای و شخصی الویس میپردازد.