1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 21 جایزه دیگر.
«کال» (استیو کارل) مرد میانسالی است که همه چیز زندگی اش در مسیر درست و خوبی است. خانواده ای خوب، شغلی مناسب و محیطی دوستانه. اما زمانی که او با همسرش دچار مشکل میشود و «امیلی» به فکر طلاق گرفتن می افتد و کال را برای مدتی ترک می کند، همه چیز خراب می شود. در همین بین کال با مردی به نام «جیکاب پالمر» آشنا می شود که به او توصیه می کند تا برای مدتی هم که شده به صورت مجردی خوش بگذراند تا بعدا دوباره همسرش را راضی به زندگی کند…
تام بطور اتفاقی متوجه میشه که سارا مبتلا به سرطان است و بدین ترتیب سارا به بیمارستان می برد. برخی از خانمها، که از اطرافیان این خانواده هستند، از این موقعیت استفاده میکنند و تام را مجذوب خودشان میکنند و بهتر است بگوییم تام آن ها را به خودش جلب میکند. چون هم تام خوش چهره است، هم اینکه سارا از زیبائی تحسین برانگیزی برخوردار است.
برخی از رویدادهای به ظاهر بی اهمیت، چیزی که برای سارا، میکل، لوئیز و حسن به نوعی یک روز مدرسه بود، در آستانه تبدیل شدن به یک نقطه عطف غم انگیز که به این معنی است که دیگر هیچ چیز مثل قبل نخواهد شد...
مردی که در حال مرگ است، رویای تب واضحی از زندگی خود می بیند. او رابطه شدیدی را که با آخرین زنی که دوستش داشت به یاد می آورد که با کشته شدن او توسط یک راننده مست به پایان رسید...
هنگامی که پسری به نام "بیلی" تبدیل به یک زامبی می شود، خانواده اش سعی می کنند در خانه از او مراقبت کنند اما همسایه آنها باعث مشکلاتی میشود که بیلی را عصبانی میکند و ...
چهار دوست یک شب به خون سوگند یاد می کنند که خودکشی کنند، اما صبح روز بعد فقط یکی از آنها در حالی که در محوطه مدرسه مرده افتاده بود پیدا می شود. گمانهزنیهای بیسابقه در مورد ماهیت این حادثه رقابت میکند، اما سه دوست زندهمانده در مورد هر یک از جزئیات سخت صحبت میکنند ,...
یک مدیر مراسم تشییع جنازه با مردی ملاقات می کند که از جوانی با بیماری لو گریگ مبارزه کرده است. این دو عاشق می شوند و به درمانی که می تواند او را زنده نگه دارد ، امیدوار هستند...
کیدن ولز یک جوان ثروتمند است که با دوستانش برای تفریح به هیدرآباد، هند میرود. او در ابتدا از کمک به یک مرد گرسنه و دخترش خودداری میکند اما بعداً پشیمان میشود و سعی میکند آنها را پیدا کند. اما متوجه میشود که مرد به نام کیران مجبور شده است دخترش آنیکا را بفروشد. کیدن با دنیای تجارت انسان آشنا میشود که هنوز در هند وجود دارد...
دختری که بعنوان قاتل یک پسر جوان شناخته شده بود، پس از گذراندن دوران درمان، به یک مدرسه اصلاح و تربیت میرود. در آنجا به به سمت پسری جذب میشود اما خبر ندارد که او یک فرشته است و آنها هزاران سال است که عاشق یکدیگر اند...
شهاب سنگ بزرگی بعد از وارد شدن به مدار زمین خرد و به تیکه های کوچکتری تقسیم می شود و بر روی زمین سقوط می کند و در این حین مردی سعی در نجات خود و خانواده اش دارد و ...
اتفقات این فیلم در یک باشگاه بوکس دبیرستانی در اوزاکا میافتد،کابو یک بزهکار دوستداشتنی است ، اما در رینگ بوکس استادانه کار میکند. یک روز در مترو، کابو سه اراذل و اوباش را که در حال آزار و اذیت یک زوج جوان هستند به سزای اعمالشان می رساند . وقتی کابو از قطار پیاده میشود، متوجه میشود که مردی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته دوست دوران کودکیاش یوکی است که چندین سال پیش از آنجا نقل مکان کرده است و ...
زندگی یک دانشجوی حقوق که از وضع مالی خوبی برخوردار است، زمانی که پرونده یک مادر مجرد جوان طبقه کارگر با یک فرزند بیمار به او محول می شود، به طرز چشمگیری تغییر می کند...