همسر ثروتمند اما نادیده گرفته شده کریستینا (جنی تامبوری) توسط یکی از دوستان نزدیک شوهرش اغوا می شود و با تجربیات وابسته به عشق شهوانی جدید آشنا می شود....
در آینده ای پسا آخرالزمانی که توسط ارتش اداره می شود، گروهی از یتیمان نوجوان مرتد یک گوی افسانه ای به نام Bohdai پیدا می کنند که ظاهراً می تواند باران را به زمین خشک شده بازگرداند...
در شانگهای سال 1938، یک زن مبلغ مسیحی برای نجات جان زخمیها و تهیه مورفین، به دنبال محمولهای گمشده از تریاک میگردد. او برای این کار، یک ماجراجو را استخدام میکند و در این مسیر، ماجراهای هیجانانگیزی را تجربه میکنند.
زنی به دنبال انتقام است و عاشق می شود. در حالی که والدینش در جنگل های آمازون کشده شده اند و او نیز به وسیله قبیله شکارچی سر به عنوان زندانی گرفته شده است...
یک فرمانده نظامی بیرحم، پس از ناکامی در خرید یک دختر سرخپوست، به قبیله او حمله کرده و همه را قتلعام میکند. دختر ربوده شده به همراه یک چوپان، برای انتقام از این جنایت هولناک، دست به مبارزه میزند.
یک پاپ جوان که احساس میکند ارتباطش با مردم قطع شده است، بهطور تصادفی خود را از واتیکان بیرون میکشد و معتقد است که این بخشی از برنامه خدا برای او است...
در یک منطقه فقیرنشین در شمال انگلستان، ریتا (سیوبهان فینران) و سو (میشل هولمز) پرستاران نوجوان فقیر، با باب (جورج کاستیگان)، کارفرمای خود، که با خانواده اش در خانه ای مدرن زندگی می کند، درگیر می شوند...
"جنی" به کانون اصلاح و تربیت زنان فرستاده می شود که توسط یک زن بدجنس به نام "ادنا" اداره می شود. "جنی" قصد فرار دارد ولی باید ابتدا از سد "چارلی" قلدر عبور کند...
ماه جولای است و "دلفین" جائی برای گذراندن تابستان ندارد.او که احساس بی حوصلگی و پوچی می کند به طور اتفاقی با شخصی آشنا می شود که به نظر می رسد کاملا برای او ساخته شده است...