در سال ۱۹۶۶ میلادی، نورا و هکتور، دو فیزیکدان برجسته، به سال ۲۰۲۵ سفر میکنند. در این سفر زمانی، نورا به سرعت پیشرفت کرده و در دنیای جدید به شکوفایی میرسد، اما هکتور با چالشها و مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند. این وضعیت، نورا را در دوراهی دشواری قرار میدهد: انتخاب میان عشقش به هکتور و پذیرش دنیایی که زنان را توانمند میسازد.
در میان حلقههای جرم و جنایت مرتبط با مواد مخدر، خبرچینهای موسوم به «یابا» اقدام به فروش اطلاعات مجرمان میکنند. مجرمان نیز از این اطلاعات به منظور تخفیف در مجازاتهای خود بهره میبرند و در مقابل، نیروهای انتظامی از آن برای انجام دستگیریها استفاده میکنند. بدین ترتیب، «یابا»، پلیس و دادستانها یک مثلث اساسی و تعیینکننده را شکل میدهند.
سارا، استر و میریام سه خواهری هستند که تمام عمر خود را در مزرعهای که پدر و مادربزرگشان آنها را در آن بزرگ کردهاند، گذراندهاند. آنها خانوادهای مسیحی و به شدت معتقد هستند و آموزهها و مجازاتهای کتاب مقدس، به ویژه عهد عتیق، را تمام و کمال رعایت میکنند. این سه خواهر به هیچ واسطهای میان خود و خدا، هیچ کلیسایی و هیچ قربانیای باور ندارند.
سیمون، مبارز ونزوئلایی تبعیدی در میامی، باید بین شروع یک زندگی جدید و بازگشت به کشورش برای مبارزه با یک رژیم ظالم یکی را انتخاب کند. این انتخاب برای او همراه با آسیبهای روحی و احساس گناه است.
چهار خواهر که زندگیهای جداگانهای داشتند، پس از مرگ پدرشان در مهمانخانهای که به ارث بردهاند، دور هم جمع میشوند. بودن دوباره در یک مکان پس از سالها، اولین قدم برای درک و بخشش یکدیگر است.
دونگهو، گیاهشناس بازنشسته، در گلخانهاش تنها زندگی میکند تا اینکه با بوم، دختربچهای ۱۲ ساله، آشنا میشود. بین آنها رابطهای دوستانه شکل میگیرد، اما بوم ناگهان ناپدید شده و دونگهو را نگران میکند. دونگهو پس از چند روز انتظار، برای پیدا کردن بوم سفر خود را آغاز میکند.
سو-یونِ ۱۳ ساله پس از مرگ مادربزرگش تنها میماند. او که در صورت عدم یافتن سرپرست، باید به مرکزی برای نگهداری از کودکان سپرده شود، زوجی را میبیند که توجهش را جلب میکنند. این زوج در حال به فرزندی پذیرفتن دختر هفت سالهای به نام سون-یول هستند و بسیار خوشحال به نظر میرسند. سو-یون سعی میکند به سون-یول نزدیک شود، اما متوجه رفتارهای مشکوکی از او میشود.
کیم جونگ-مین، نویسنده رمانهای عاشقانه، برای یافتن الهام به اوکیناوا سفر میکند و در آنجا به طور اتفاقی با همنام خود، کیم جونگ-مین، که یک هنرمند وبتون است، آشنا میشود. با وجود تفاوتهای شخصیتی، مسیر آنها در این سفر غیرمنتظره به هم گره میخورد و داستانی عاشقانه را شکل میدهد که زندگی هر دو را تغییر میدهد.
در بحبوحه هرج و مرج جنگ جهانی اول، پدری که سوگوار از دست دادن عزیزی است، به قهرمانی برمیخیزد. او در حالی که با گروهی از روستاییان از دست دشمنی بیرحم و انتقامجو میگریزد، آنها را به سوی مکانی امن هدایت میکند.
در جریان کشتار نانجینگ که در سال ۱۹۳۷ رخ داد، پستچیای به نام آ چانگ خود را به عنوان یک عکاس معرفی کرد. او به ظاهر به نیروهای ژاپنی کمک میکرد، اما در خفا، پناهندگان چینی را در مکانی امن نگه میداشت. با گذشت زمان، او با فداکاری جان خود را به خطر انداخت تا این پناهندگان را نجات دهد و مدارکی را که از جنایات وحشتناک نیروهای ژاپنی به دست آورده بود، آشکار کند.
آثار با آرا آشنا میشود و این آشنایی تأثیر مثبتی بر او میگذارد و باعث میشود که او به انسان بهتری تبدیل شود. با این حال، هر دوی آنها هنوز در ابتدای جوانی خود هستند و لازم است که برای دستیابی به اهداف و آرزوهایشان تلاش کنند.
تیری، پدری با اختلالات ذهنی مادرزادی است و دختری به نام لوس دارد. عشق این پدر و دختر، آن دو را به یکدیگر پیوند داده و سدی شکستناپذیر از عشق ساخته است. این پیوند محکم ادامه دارد تا روزی که لوسِ ششساله به مدرسه میرود و متوجه تفاوت پدرش با دیگران میشود.
یک چهره قدرتمند در صنعت موسیقی نیویورک، با یک نقشه اخاذی پیچیده مواجه میشود و در یک تصمیم سرنوشتساز قرار میگیرد. این داستان، روایتی مدرن از فیلم کلاسیک «بالا و پایین» کوروساوا است.
پیر نوجوان ۱۳ سالهای است که پس از مرگ ناگهانی مادرش به مزرعه پدرش بازمیگردد. او که در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار میگیرد، در علاقه خود به اسکیتبورد پناه میگیرد. در این مسیر، با یک غریبه که خود نیز اسکیتباز سابق است، آشنا میشود. این دو نفر با کمک یکدیگر سعی در بازسازی زندگی خود دارند.
یوناتان، کارشناس ساعت، با یک کلاهبردار به نام اریک شریک میشود و شیفته زندگی او میگردد. وقتی سارقی به نام "جو" به سفارش اریک، پنج نقاشی را از موزهای در پاریس میدزدد، هر سه نفر درگیر اتفاقات خطرناکی میشوند. این داستان واقعی نشان میدهد که یک سرقت بزرگ کار افراد آماتور نیست.
آنتوان که در حومه پاریس زندگی میکند، به طور تصادفی در اپرای گارنیه متوجه استعداد ذاتی خود در خوانندگی میشود. او برای ادامه این راه و فراگیری آموزشهای لازم، مجبور است حقیقت را از خانواده و دوستان خود پنهان کند.
لاسی ۲۹ ساله، که تقریباً رابطهاش با خانواده قطع شده، پس از یک حادثه غمانگیز ناگهان مجبور میشود مسئولیت برادر بسیار کوچکتر خود را بر عهده بگیرد. شرایط جدید آنها لاسی را وادار به رویارویی با یک راز دردناک میکند؛ رازی که لحظه به لحظه برای برملا شدن فشار میآورد.
این داستان در مورد یک پلیس شرافتمند است که شغل خود را تغییر داده و به مربیگری روی آورده است. او به شاگردانش کمک میکند تا با مشکلات و پیچیدگیهای گوناگون زندگی خود کنار بیایند.