برنده 2 جایزه اسکار. همچنین 106 جایزه و نامزد دریافت 136 جایزه دیگر.
وقتی دانیل پلانیو (دنیل دی لوئیس) اطلاع پیدا می کند که در شهر کوچکی در غرب دریایی از نفت در حال تراوش از زمین است، فوری دست پسرش را میگیرد و به آنجا می رود تا شانس هایش را در گرد و خاک بوستن امتحان کند. در این شهر شلوغ که هیجان اصلی در اطراف یک کلیسا که واعظی به نام الی ساندی دارد قرار دارد و شانس به دانیل پلانیو و پسرش روی می اورد. ولی در حالی که روز به روز پول و ثروت آنها افزایش پیدا می کند، کم کم هیچی از ارزش های انسانی، عشق، امید و عقیده باقی نمی ماند و حتی روابط بین پدر و پسر با انحرافات و نیرنگ ها و بیشتر شدن نفت به مخاطره می افتد …
استاد تاریخ، «جان الدمن» بطور غیر منتظره ای از کارش در دانشگاه استعفا می دهد و قصد رفتن از شهر را دارد. همکارانش به خانه او آیند و او را تحت فشار می گذارند تا دلیل این کارش را بفهمند. آن ها از شنیدن دلیل او شوکه می شوند: جان الدمن ادعا می کند که عمری جاویدان دارد و 14 هزار سال است که روی زمین زندگی می کند، به همین خاطر نمی تواند بیشتر از 10 سال در یک مکان بماند...
آینده کره زمین توسط موجوداتی هیولا شکل که به «فرشته» معروف هستند، تهدید می شود. یک سازمان امنیتی بنام NERV برای مقابله با این تهدید گروهی از خلبانان جوان را به کار گرفته است...
سال ۱۹۹۷، پیش از سفر پاپ به ریو دو ژانیرو، سروان ناسیمنتو از جوخه ویژه پلیس ماموریت می یابد تا محله نزدیک سکونت پاپ را از شر قاچاق چی ها و و فروشندگان مواد مخدر پاک کند.
"داداش مونا" گردن کلفتي که براي "لاکي سينگ" کار ميکند، يکي از طرفداران پر و پا قرص صداي يک گوينده راديو به نام "جانوی" است. بعد از اعلام برگزاري مسابقه راديويي که جايزه آن حضور در استوديو و گفتگوي حضوري با جانوی است، مونا چند استاد دانشگاه را ميدزد و با جواب هايي که از آنها ميگيرد، مسابقه را ميبرد. روز موعود فرا ميرسد، مونا به ايستگاه راديو ميرود و با ديدن جانوي عاشق او ميشود و ...
آقای "لازارسکوی" 63 ساله احساس بیماری می کند و آمبولانس خبر می کند.وقتی آمبولانس می رسد پزشکان تصمیم می گیرند او را به بیمارستان بفرستند.اما آنها مدام بیمارستان را عوض می کنند.وقتی شب از راه می رسد و آنها نمی توانند بیمارستانی برای او پیدا کنند مرگ کم کم به سراغ او می آید...
مردی 60 ساله بر روی یک قایق ماهیگیری در دریا دختری را از زمان نوزادی بزرگ کرده است. آنها توافق کرده اند که در تولد 17 سالگی اش با هم ازدواج کنند و او اکنون 16 سال سن دارد. آنها زندگی آرامی دارند اما وقتی دانش آموزی نوجوان وارد داستان می شود همه چیز تغییر می کند…
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 6 جایزه و نامزد دریافت 11 جایزه دیگر.
۲۴ سپتامبر ۱۹۱۴ ارتشهای آلمان بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم میجنگیدند. شب کریسمس جنگ را تعطیل میکنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را نیز دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک میکند. صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر میشنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان میروند.آنشب سربازان ۳ ارتش در کنار هم شام میخورند و کریسمس را جشن میگیرند ولی هر ۳ فرمانده توافق میکنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند...
"تونی" به دلیل نام غربی اش توسط بچه های دیگر طرد می شود. با وجود استعداد هنری زیادی که دارد، طراحیهایش فاقد روح و احساس هستند، به همین دلیل به تصویرگری فنی روی می آورد. در سن میانسالی عاشق زنی زیبا می شود و...
پس از یک ضربه روحی در تابستان،”ملیندا” به دبیرستان جدیدی می رود.ملیندا ارتباطش با دوستان و پدر و مادرش را قطع می کند و به گوشه گیری روی می آورد.او داستان تجربه تلخش و دلیل انتخابش برای سکوت را بازگو می کند…