در ابتدای قرن بیستم، یتیمی به نام آندریاس اِگِر به درهای فرستاده میشود و بیشتر عمر خود را در آنجا میگذراند. او در طول هشت دهه زندگی، فقر، جنگ و خشونت را تجربه میکند، اما لحظاتی از شادکامی و عشق را نیز میچشد...
داستان در بیمارستان دامپزشکی اتفاق میافتد. سگها صاحبان خود را به هم پیوند میدهند. صاحبان سگها با هم آشنا میشوند، درد دل میکنند و از یکدیگر دلگرمی میگیرند.
بنکس در حال گذراندن بهترین زندگی خود است و فکر میکند میتواند هر کاری که میخواهد با هرکسی که میخواهد انجام دهد. او هرگز به عواقب کارهایش فکر نمیکند، اما در این مثلث عشقی انتظار ندارد که "اوضاع تغییر کند".
انقلاب 1989 رومانی، شهر سیبیو را به صحنه درگیری خونینی بین پلیس و مردم معترض تبدیل میکند. کاپیتان ویورل، در تلاش برای فرار از دست ارتش، به همراه دیگر زندانیان به استخری خالی انداخته میشود.
حرص و طمع سیریناپذیر، نفرت و توهم، جنایاتی هستند که زندگی در نهایت مجازات آنها را به ارمغان میآورد. چه کسی نقش چه کسی را بازی میکند؟ هیچ کس نمیداند. "خوک، مار و کبوتر"، داستانی سنتی چینی است که میتواند وضعیت چن کوی-لین، شخصیت اصلی این فیلم را منعکس کند...
بعد از اینکه هالی (15 ساله) به نظر می رسد یک آتش سوزی مرگبار در مدرسه را پیش بینی کرده است، همه نگاه ها به او جلب می شود. معلم او از او دعوت می کند تا در جامعه داغدار داوطلب شود. هالی آرامش، گرما و امید می دهد. به زودی مردم شروع به تقاضای بیشتر و بیشتر از او می کنند...
یک زوج که بیش از 6 سال است ازدواج کردهاند، از بچهدار شدن ناامید میشوند. شوهر به اصرار همسرش با خواهر او ازدواج میکند. به زودی، جر و بحثهای کوچک بین دو همسر به موقعیتهای خندهدار و سرگرمکنندهای تبدیل میشود.
این فیلم بر روی خانوادهای تمرکز دارد که در حال آغاز دورانی جدید از مبارزه با جرم و جنایت به عنوان ابرقهرمانان هستند. زمانی که یکی از عملیات نجات آنها به اشتباه پیش میرود، تاندرمن ها به هیدنویل فرستاده میشوند...
هلنا پس از مرگ پدر و مادرش، غمگین و تنها میشود. او در خواب پیامهایی دریافت میکند که او را به درون خود میبرد و به دنبال ردپای کسی میرود که زندگیاش را تغییر خواهد داد...
در سال 1963، پاتریشیا ویر هجده ساله ربوده شد و به طرز وحشیانه ای مورد تجاوز قرار گرفت. تریش عهد می بندد انتقام خود را از فرد متجاوز بگیرد. اما سیستم حقوقی آمریکا او را شوکه می کند...
لولا جیمز برای رهایی برادر کوچکش آرلو از محیطی ناسالم، تلاش میکند تا پول کافی جمعآوری کند. آرلو امید او را زنده نگه میدارد تا اینکه شبی غمانگیز، دنیای لولا را زیر و رو میکند. از آن پس، زندگی او برای همیشه دگرگون میشود...
این فیلم ماجرای پسرکی به نام "رامونا" و مادرش را دنبال میکند. داستان از جایی شروع میشود که مادر رامونا او را ترک میکند و رامونا برای بازگرداندن مادرش به خانواده تلاش میکند...
تاکه میچی، مرد جوانی که در حال حاضر یک مرد شکست خورده است، پس از دیدن قتل دوست دخترش، هیناتو، توسط باند توکیو مانجیکای، تصمیم می گیرد که به گذشته برگردد و گذشته را تغییر دهد تا هیناتو را نجات دهد...