در بین سالهای 1993 تا 1999، فردی از 29 مرکز مالی در بوداپست سرقت کرده است. بانکها، دفاتر پستی و حتی آژانسهای مسافرتی قربانی اعمال مجرمانه و دیوانهوار او بودهاند. پلیس هیچ سرنخ و امیدی برای پیدا کردن او در طول این شش سال نداشته است. تنها نشانی که از او در صحنههای جرم باقی میماند، بویی خاص و متمایز است که همین امر باعث شده تا در رسانهها به او لقب "راهزن مست" داده شود...
جانا 17 ساله نقص قلبی مادرزادی دارد. جانا برای سرپیچی از سرنوشت، به دنبال هر چالشی است، در هر ماجراجویی وحشیانه و خطرناکی فرو می رود. پدر و مادر او این را دوست ندارند و حتی برای دخترشان ترس بیشتری دارند...
هملت دنیا را زیر پای خود دارد. جوان، ثروتمند و در حال گذراندن زندگی لذت بخش خود در خارج از کشور است. سپس خبر مرگ پدرش به او میرسد. هملت به خانه بازمیگردد و متوجه میشود که دنیایش کاملاً تغییر کرده است، اطمیناناتش نابود شده و خانهاش مثل یک سرزمین غریبه به نظر میرسد...
سه زوج از شیکاگو برای تعطیلات آخر هفته در یک کلبه کنار دریاچه در میشیگان گرد هم می آیند . در طول سه روز رابطه، تنش ها و رازهای پنهان آرام آرام آشکار می شوند....
این فیلم داستان شخصی بیباک را به تصویر میکشد که در یک شرکت بیمه کار میکند و از خود جسارت به خرج میدهد. او سرنخی از یک کلاهبرداری بزرگ را کشف میکند و به همین دلیل به کشور پاناما میرود و هر لحظه به شرکای حقوقی نزدیکتر میشود که از سیستم مالی جهان بهره میبرند و…
در سالگرد یک حادثه غم انگیز، چهار بزرگسال برای یک آخر هفته در کنار دریاچه گرد هم می آیند. با ورود در آشنایی های گذشته نزدیک خود، این آرامش از آنها سلب شده و درگیر حوادث و رازهای مخفی گذشته می شوند...
در سال 1985، در رومانی کمونیست، ایرن عمیقاً عاشق یک آلمانی به نام فرانتس می شود. هنگامی که فرانتس رومانی را ترک می کند، ایرن تصمیم می گیرد او را دنبال کند. پس از ورود، آیرین به تدریج متوجه می شود که فرانتس دیگر نمی خواهد با او باشد...
در سال ۱۹۲۲، در ضیافتی ادبی، سکویل-وست، زنی زیبا و آزاداندیش، و وولف، نویسندهای حساس و درونگرا، برای اولین بار یکدیگر را ملاقات میکنند. این دیدار، سرآغازی برای عشقی پرشور و پرمخاطره میشود.
آریان، پناهندهای سوری است که همراه با پدر و بسیاری دیگر سعی دارد از صربستان به مجارستان پناه ببرد. آنها دستگیر میشوند و در فساد و بیاعتمادی گرفتار می شوند ...
لی هیونگ، ترانهسرای توانمند، پس از حادثهای، به فرستادهای برای عشق تبدیل میشود و این قدرت را پیدا میکند که افراد فاقد عشق یا ناتوان در ابراز آن را به یکدیگر مرتبط سازد.
جیک وارن پس از پیوند کلیه، دچار کابوسهایی میشود که فکر میکند مربوط به قتل اهداکننده کلیهاش هستند. او به دنبال انتقام میرود، اما در نهایت به حقیقتی هولناک پی میبرد.