"یان جیان"، مهندس فناوری اطلاعات جوان چینی است که داوطلبانه به شمال آفریقا میرود تا داوطلبانه به یک کمپانی در راقبتی کمک کند، برنده مسابقه می تواند حق کنترل ارتباطات بین جنوب و شمال را داشته باشد. مایکل جاسوسی فرانسوی که برای غرب کار می کند. رئیسش به او دستور داده تا به شمال آفریقا برود و برنده رقابت شود تا بتوانند منابع عظیم معدنی آفریقا را به کنترل خود درآورند...
داستان در مورد مرد جوانی است که بدون هیچگونه تجربه کوهنوردی تصمیم می گیرد تا قله اورست را فتح کند و با این کار خود ثابت کند که هرچیزی امکانپذیر است اگر اراده راسخ وجود داشته باشد و ...
یک هواپیمای بزرگ در مسیر آتن به رم و نیویورک یک گروه فلسطینی-لبنانی ربوده می شود. آنها از خلبان درخواست می کنند که به سمت بیروت پرواز کند. اما آنها نمی دانند گروهی از کماندوها به فرماندهی سرگرد "مک کوی" و کلنل "آلکساندر" مسئول نابودی آنها هستند...
ویلی وانکای جوان و فقیر، که رویای افتتاح یک مغازه شکلات فروشی در شهری معروف به شکلات را در سر دارد ، متوجه می شود که صنعت شکلات توسط یک گروه از شکلات سازان حریص کنترل می شود...
دارتانیان پس از تلاش برای نجات یک زن جوان از ربوده شدن، زخمی شده و رها میشود. در این میان او خود را به پاریس میرساند تا هرطور شده مهاجمانش را پیدا کند. اما دارتانیان نمیداند تلاشش او را به قلب یک جنگ واقعی خواهد کشاند که آینده فرانسه را تغییر میدهد. وی به زودی با آتوس، پورتوس و آرامئیس، سه تفنگدار پادشاه متحد شده و…
آکوامن در حال حاضر با چالش های زیادی روبرو است. او باید بین وظایف خود به عنوان پادشاه و عضوی از لیگ عدالت تعادل برقرار کند. او همچنین در حال برنامه ریزی برای عروسی خود با Mera است. در همین حال، بلک منتا به دنبال تکنولوژی آتلانتیس برای بازسازی زره خود است و اورم، برادر ناتنی او، نقشه فرار از زندان را می کشد.
یک دختر باوفا و وظیفهشناس با ازدواج با یک شاهزاده خوشتیپ موافقت میکند، اما متوجه میشود که خانواده سلطنتی او را به عنوان قربانی برای جبران یک بدهی باستانی انتخاب کردهاند...
جوی، منشی یک شرکت بزرگ چند ملیتی، به خرید آنلاین اعتیاد دارد، رمانهای ماجراجویی میخواند و برنامههای سفر و ماجراجویی تماشا میکند. او در آرزوی زندگی پرماجرا است...
«جس» (هاچرسن) خودش را براي مسابقه ي دو مدرسه آماده مي کند. اما تنها کسي که مي تواند از او جلو بزند دختري تازه واردي به نام «لزلي» (راب) است. آن دو پس از مدتي با هم دوست مي شوند و مکاني اسرار آميز را در جنگل به نام «ترابيتيا» در نظر مي گيرند و خود را شاه و ملکه ي آن جا مي نامند...
توطئه ي فدراسيون و متحد خود سرش سياره ي «سونا» براي تغيير مکان يک جامعه ي کوچک و بي آزار کشف مي شود. فرمانده سفينه ي «انترپرايز»، «پيکارد» (استوارت)، و مشاوران نظامي اش نيز وارد عمل مي شوند و مي کوشند تا اين توطئه را نقش بر آب کنند...