میا متوجه می شود که سنگ جادویی او بخشی از یک پیشگویی باستانی است و سفری هیجان انگیز را به دورترین جزایر سنتوپیا آغاز می کند تا با یک شیطان بزرگ روبرو شود و سرنوشت خود را رقم بزند...
داستان سه زن جوان که به طور تصادفی خواهران ساندرسون را به زمان امروزی می آورند. اکنون آنها باید دریابند که چگونه جادوگران کودک آزار را از ویران کردن جهان باز دارند.
نوسا، بچه باهوش 9 ساله، با برنامه ریزی برای تحت تاثیر قرار دادن پدرش که پس از یک سال اقامت در خارج از کشور به خانه می آید، در مسابقه علمی مدرسه اش شرکت می کند. اما خبر میرسد که پدرش سفر خود را به خانه لغو کرده و نمیتواند در مسابقه شرکت کند...
گروهی از دوستان تابستان را به عنوان کارآموز در یک مرکز تحقیقاتی می گذرانند که در حال تحقیق در مورد تغییرات غیرطبیعی در صخره های محلی است. پس از شروع اتفاقات عجیب، آن ها گمان می کنند که ممکن است یک افسانه محلی به مشکلات صخره گره خورده باشد...
هنگامی که لیگ عدالت توسط لکس لوتور (مارک مارون) تسخیر میشود، کریپتو (دواین جانسون) سگ سوپرمن، تیمی از حیوانات خانگی را تشکیل میدهد که به آنها قدرتهای فوقالعاده داده میشود...
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
آيووا. «ري کينسلا» (کاستنر) هم راه همسرش، «آني» (مديگان) و دخترشان، «کارين» (هافمان) در مزرعه ي خود زندگي آرامي دارد. تا اين که صدايي از غيب به او مي گويد که اگر در وسط مزرعه اش يک زمين بيس بال بسازد، قهرمان افسانه اي، «جو جکسن بي کفش» (ليوتا)، از دنياي مردگان مي آيد و در آن جا بار ديگر بازي مي کند...
زوجی که اخیراً از هم جدا شدهاند، وقتی ناخواسته وارد یک مسابقه تلویزیونی ملی میشوند که برای یک عروسی که تمام هزینههای آن پرداخت شده، رقابت میکنند، دوباره عشقشان را زنده میکنند...
در حین خواب، عمه اوپال و خواهرزادهاش نینا به طور تصادفی موجودات افسانهای و خطرناک Erax را آزاد میکنند که باید به کتاب داستانی که از آن فرار کردهاند بازگردانده شوند...
این داستان عاشقانه ی هولناک نشان می دهد که چگونه هرمان و لیلی علی رغم مخالفت پدر لیلی در ترانسیلوانیا با هم ملاقات کردند و با هم قرار گذاشتند که به ازدواج آنها منجر شد و به آمریکا نقل مکان کردند ، جایی که وقایع سریال اصلی در آنجا اتفاق می افتد...
برنده 1 جایزه BAFTA Film Award. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
مخترعي حواس پرت به نام «وين سالينسکي» (مورانيس) به شدت مشغول کار روي اختراع مهمش، اشعه ي کوچک کننده است. در اثر يک اتفاق، ماشين کوچک کننده به کار مي افتد و فرزندانش و فرزندان خانواده ي دوستش «تامپسن»، کوچک مي شوند. «سالينسکي» ناخواسته بچه ها را با آشغال ها به حياط مي اندازد و بچه ها مي فهمند که براي رسيدن به خانه بايد چندين کيلومتر از ميان «جنگل» چمن حياط بگذرند.
کیتی، دوست خیالی آن فرانک که دفتر خاطرات معروف به او تقدیم شده بود، در روزگار مدرن در خانه ای در آمستردام که "آن" با خانواده اش در آن پناه گرفته بود، زنده می شود. کیتی برای یافتن "آن" که معتقد است هنوز زنده است، سفری را آغاز می کند...