وقتی آنا، یک زن جوان و جاهطلب آمریکایی، برای تحقق رؤیای کودکی خود به دانشگاه آکسفورد میرود، همه چیز در زندگیاش طبق برنامه پیش میرود تا اینکه با یک مرد محلی جذاب و باهوش آشنا میشود که زندگی هر دوی آنها را به شدت تغییر میدهد.
شش دوست که عازم کنسرتی هستند، در مکانی دورافتاده دچار نقص فنی خودرو میشوند و با یک خانوادهی روانی ساکن در بیابان مواجه میگردند که هر رهگذری را به قتل میرسانند.
ماریا بدن، کشاورزی مقتدر و بداخلاق، و پسرش کریستین، در روستایی کوچک زندگی میکنند. زمانی که خبر میرسد قرار است یک کارخانه پنیر صنعتی در روستایشان احداث شود، آنها برای حفظ پنیرسازی سنتی خود دست به کار میشوند. آنها برای مقابله با این پروژه صنعتی به هر کاری متوسل میشوند؛ از باجخواهی و دعوا گرفته تا تعقیب و گریز. این دو برای رسیدن به هدفشان به مکانهای مختلفی مانند نمایشگاه کشاورزی و حتی صحرای مراکش سفر میکنند تا ارزشها و سنتهای خانوادگی خود را حفظ کنند.
یک کارگر چاپخانه که همزمان رهبر یک اتحادیه کارگری نیز هست، مبلغ ۱۰۰ میلیون یورو به او ارث میرسد. این ثروت کلان به جای آنکه خوشبختی برای او به همراه بیاورد، باعث میشود شغل خود را از دست بدهد و زندگی مشترکش نیز به خطر بیفتد.
در سال 1900، قتل یک زن سفیدپوست در محله چینیهای سان فرانسیسکو و متهم شدن یک مرد چینی به این جنایت، جامعه را تکان داد و منجر به درخواستهای عمومی برای بستن این محله شد.
ویوین ورا، مجری تلویزیونی برنامه مستند "ناگفتهها"، پس از تحقیقات طاقتفرسا درباره یک ماجرا، با حوادث عجیبی روبرو میشود که او و گروهش را به دردسر میاندازد. این اتفاقات او را ناگزیر به رویارویی با رازهای گذشتهاش میکند تا بتواند پرده از حقیقت بردارد.
طنز و شوخطبعیِ مختص قشر زحمتکش جامعه، خود را در قالب روایتهای شخصی نمایان میسازد؛ روایتهایی که از تجربیات کار در گاوداریها تا ماجراهای مربوط به نحوه صحیح استفاده از آسانسور را در بر میگیرد.
پدرسالار، به طور ناگهانی از عالم اموات بازمیگردد. این بازگشت غیرمنتظره، نه تنها مراسم عروسی نوهاش را به هم میزند، بلکه با ایجاد یک پیچیدگی پیشبینی نشده، تمام معادلات و روابط خانوادگی را دستخوش تغییر و آشفتگی میکند
یک اشتباه ناخواسته زنجیرهای از اتفاقات عجیب را آغاز میکند. با آشکار شدن رازها، مرز بین تصادف و سرنوشت محو شده و شخصیتها را به این فکر وامیدارد که آیا سرنوشت یا یک انتخاب بیدقت، مسیر آنها را هدایت میکند.
مدیا و خانوادهاش در مراسم عروسی شتابزده تیفانی در باهاما شرکت میکنند. تنشها بالا میگیرد؛ زیرا تیفانی به نامزدش، زاویر، شک میکند و مادرش نیز بهطور عجیبی رفتار میکند که سوءظنهایی را درباره مشروعیت این ازدواج برمیانگیزد.
در این کمدی پلیسی که بر محور همکاری دو پلیس میچرخد، یک بازپرس ویژه و متعهد ناچار میشود با کارآگاهی بیپروا که از درجهاش کاسته شده، همکار شود تا قاتلی را ردیابی کرده و دستگیر کنند.
سه دوست دوران دانشگاه، با استاد خود، کیشور کومار، روبرو میشوند. استاد به آنها پیشنهاد میدهد که در منزل او اقامت کنند. سالها بعد، این سه دوست دوباره دور هم جمع میشوند تا در دوران بیماری، به استادشان یاری رسانند. در جریان این کمکرسانی، آنها ناخواسته فرصتی برای حلوفصل مسائل عاطفی زندگی خود مییابند.