در سال ۱۹۳۶، در مادرید، مرد جوانی به نام میگل گیلا یک زندگی آرام را با پدربزرگ و مادربزرگش در یک اتاق زیر شیروانی ساده میگذراند. با این حال، شروع جنگ داخلی سرنوشت او را تغییر میدهد.
پس از یک جدایی ناخوشایند، برایان و کیتی برای آنکه بتوانند یکی از بستگان خود را در یک مهمانی شام تحت تأثیر قرار دهند، ناگزیر میشوند تظاهر کنند که همچنان با یکدیگر در ارتباط هستند.
یک مرد تاجر موفق به ایتالیا سفر می کند تا دخترش را از خرج کردن تمام پولش برای بازسازی یک ویلای قدیمی باز دارد، اما ایتالیا برای او نقشه های عاشقانه دیگری در سر دارد.
هنری و نورا که سالها رابطهای عاشقانه و همکاری هنری نزدیک داشتهاند، با ورود هنری به دنیای سینما و به خطر افتادن پروژه تئاترشان، دچار اختلاف میشوند و به این سوال میرسند که آیا عشق بدون تملک امکان دارد؟
مردی بدشانس و درمانده، از سر ناچاری نقشی را در یک سریال تلویزیونی تایلندی که به آن علاقهای ندارد، قبول میکند. اما به طور ناگهانی، متوجه میشود که زندگی واقعیاش با داستان آن سریال تداخل پیدا کرده است.
داستان حول محور هنرپیشهای بدنام به نام لانا کروز میگردد که پس از طرد شدن از سوی هالیوود، به مکزیک بازمیگردد تا در فیلمی به ایفای نقش بپردازد و ثابت کند که همچنان یک ستاره است. اما او برای مواجهه با پالی، بزرگترین طرفدار و در عین حال بدترین کابوس خود، آمادگی ندارد.
رهبری آرمانگرا که پیشتر سودایی پاک در سر داشت، اکنون به سیاستمداری فاسد بدل گشته است. او در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری، از سوی مادربزرگ خویش نفرین میشود و بدین سان، به صداقت وادار میگردد.
پل چودری، کمدین استندآپ، بازیگر و نویسندهای که جوایز متعددی را از آن خود کرده است، با اجرای نمایش بسیار تحسینشدهاش، شور و نشاط و لحظات مفرحی را برای مخاطبان در تئاتر بلومزبری لندن به ارمغان میآورد.
گروهی از دوستان که رویای یافتن بیگفوت را در سر دارند، در سفر خود به جای یافتن او، با تهدیدات ناشناختهای برای بقا روبرو میشوند. این ماجرا آنقدر عجیب است که باید دیده شود تا باور شود.
دو زوج، لولا و کواو و همچنین اینیگو و ماجو، که از نظر وضعیت مالی و اجتماعی با هم فرق دارند، برای بچه دار شدن روشهای باروری مصنوعی را امتحان میکنند و دیدگاههای متفاوتشان درباره پدر و مادر شدن را بررسی میکنند.
اولیس به سراغ یک مشاور شغلی میرود و در پایان، کلینیک را با توانایی شگفتانگیزی ترک میکند؛ او حالا میتواند با یک لمس ساده، شغل مناسب هر فرد را کشف کند.
مردی به نام یو لیانگ شنگ در جستجوی خواهر ربوده شدهاش در سیچوان با زنی به نام گو شیائومان روبرو میشود. در این مسیر، گروههایی با اهداف پنهان دست به اقدامات گمراهکننده میزنند و در یک عملیات نجات خطرناک که در میان توطئهها جریان دارد، تشخیص هویتها دشوار میشود و سرنوشت نهایی نامعلوم میماند.
یک آمریکایی برای یافتن یک تفنگ عتیقه با ارزش به بوتان سفر میکند و در کوههای آرام با یک راهب جوان که توسط معلمش برای درست کردن اوضاع فرستاده شده است، ملاقات میکند.
فیلم "زندگی با لوکا"، دنبالهای بر سریال "زندگی با درک"، داستان زندگی درک و دخترش اسکایلر را پانزده سال پس از پایان سریال روایت میکند که برای زندگی با عمه کیسی و خانوادهاش آماده میشوند.