مافیای ایتالیایی در نخستین مراحل قدرت گیری خود در منطقه است، و این موضوع اصلا به مذاق «جانی کاسپر» خوش نمی آید. «جانی» می خواهد «برنی برنبام»، بزهکار خرده پا را تنبیه کند. اما «لیو» یک سردسته ی خشن مافیایی، به خاطر محبتی که به «ورنا»، خواهر «برنی» دارد، قسم خورده از «برنی» محافظت کند …
رئیس پلیس سندرز (جان هم) در مورد قتل های عجیب دو زن با نام های یکسان تحقیق می کند و شبکه ای از دروغ های شهر کوچک را باز می کند. او با ریتا (تینا فی)، یک همسایه فضول که مشتاق کمک به حل معما است، آشنا می شود و به سرعت عاشق می شود...
یک سرباز بازنشسته که به تحویلدار تبدیل شده است، توسط یک باند خرابکار یک قاچاقچی محلی برای انجام یک سرقت جسورانه در یک شهرک بدنام آفریقای جنوبی کشیده می شود...
در ادامهی اتفاقات قسمت قبلی «دختران اطلس» که به عنوان خدایان باستانی شناخته میشوند بازگشته و مصمم هستند قدرتهایی که از پدرشان ربوده شده را پس بگیرند...
یک غریبه مدام با اتاق کنترل پلیس تماس می گیرد تا در مورد جنایات و حوادث مختلفی که در آینده نزدیک رخ می دهد اشاره کند. آیا اداره پلیس می تواند با توجه به اطلاعات او جلوی تصادف را بگیرد و همچنین بفهمد که مخبر مرموز آنها واقعاً کیست؟...
پس از آن ما سوک دو، که برای استرداد یک مظنون به یک کشور خارجی می رود. او پروندههای قتل دیگری را کشف میکند و در مورد قاتلی که سالها علیه گردشگران مرتکب جنایات شده بود، مطلع میشود...
جان ویک این بار از سرانی که به او خیانت کردهاند و خواهان مرگ قطعی وی میباشند به شدت عصبانی است و قصد دارد با کمک دوست خود که زخم بدی را در طول جنگ قبلی خوردهاست با افرادی که کشتن او تنها هدفشان است مقابله کند و انتقام خودش را به سرانجام برساند...
یک قاتل زنجیرهای وحشتناک شهر لندن را به وحشت میاندازد، در حالی که جان لوتر، کارآگاه باهوش اما رسوا، پشت میلههای زندان نشستهاست. لوتر که از شکست خود در دستگیری دشمنش تسخیر شدهاست، تصمیم میگیرد از زندان فرار کند تا کار را به هر وسیلهای که لازم باشد به پایان برساند...
مادری به همراه پسر ۲۸ ساله اش «دوجون» زندگی آرامی دارد. یک روز در محله آن ها دختری به طرز وحشیانه به قتل می رسد، و دوجون توسط پلیس به عنوان قاتل شناخته شده و دستگیر می شود. اکنون مادر او باید بی گناهی او را ثابت کند، یا اینکه برای همیشه در زندان رهایش کند……