«فردي هفلين» (استالون) کلانتر شهرکي در نيوجرزي است که بسياري از مأموران اداره ي پليس نيويورک هم ساکن آن جا هستند. «مو تيلدن» (دنيرو)، بازرس اداره ي پليس نيويورک، در تحقيقاتش درباره ي تعدادي پليس فاسد و کلاهبردار، به اين شهرک و کلانترش، «فردي هفلين» مي رسد. «هفلين» با «تيلدن» هم کاري مي کند و رفته رفته پي مي برد که برخي از قهرمانان زندگي اش چندان هم زندگي وارسته اي ندارند…
«جري فلچر» (گيبسن)، راننده ي تاکسي نيويورکي، کارش شده کشف توطئه هايي که در سطح کشور و دنيا در حال جريان است. يک روز «جري» ربوده مي شود و حالا او اطمينان پيدا مي کند که يکي از توطئه هايي که کشف کرده بايد درست و واقعي بوده باشد...
در يکي از جاده هاي بياباني نيومکزيکو «جف تيلر» (راسل) مشغول تعمير جيپ خود است که يک راننده ي ظاهرا دل سوز کاميون سر مي رسد و همسر «جف»، «ايمي» (کويينلن) را با خود مي برد تا از رستوراني که در نزديکي آن جاست تلفن کند و کمک بخواهد. کمي بعد «جف» خودش اتومبيل را به کار مي اندازد. اما وقتي به رستوران مي رسد اثري از «ايمي» در آن جا پيدا نمي کند...
«رابرت» ( ایوان مک گرگور ) یک نظافتچی است که بعد از اینکه رئیسش او را اخراج کرده و یک روبات را جایگزین او می کند، تصمیم می گیرد دختر رئیسش، «کلین» ( کامرون دیاز ) را گروگان بگیرد و …
بر اساس یک مورد تکان دهنده در زندگی واقعی، یک مرد جوان با دوستش برای قتل و تکه تکه کردن والدینش شریک می شود. با اعتراف به بی گناهی، وکلای مدافع با یکدیگر روبرو می شوند، نه هیئت منصفه با حقیقت دست و پنجه نرم می کنند...
تئودور سوزا یک کارگر یقه آبی است که خانواده خود را به دلیل مرگ غم انگیز از دست داد ، او شغل خود را از دست داد و اکنون خانه خود را به عنوان سلب مالکیت بانکی از دست داده . هنگامی که یک زوج خانه خود را در یک حراج بانکی برنده می شوند ، تئودور از پذیرش این که خانه وی دیگر او نیست ، امتناع می ورزد و او این زوج جوان را وحشت زده می کند تا آنها را از خانه بیرون کند ...
وقتی ایزلا و گریس متوجه میشوند که جیک به آنها خیانت میکند، دختران در رقابتی حسادتآمیز به یکدیگر حمله میکنند و از رسانههای اجتماعی خود برای بدگویی و حمله به یکدیگر استفاده میکنند...
خانواده ای تصمیم می گیرد یک مسافرخانه در پیست اسکی دورافتاده ای راه اندازی کند.اولین مهمان آنها دست به خودکشی زده و آنها برای جلوگیری از جلوه بد در میان مهمانانشان جسد را دفن می کنند.اما جسد آشکار شده و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 15 جایزه دیگر.
در سال ۱۹۷۸ اف بی ای مبارزه زیر زمینی علیه تشکیلات تبهکاران حرفه ای آغاز می کند. در این میان «دانی براسکو» (جانی دپ) ماموریت می یابد تا با نزدیک شدن به «بنجامین لفتی» (ال پاچینو) که برای مافیا کار میکند اطلاعاتی بدست آورد. این فیلم براساس یک داستان واقعی ساخته شده است...
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 9 جایزه دیگر.
«کامرون پو» (کيج)، قهرمان سابق جنگ، پس از تحمل هشت سال زندان به جرم قتل تصادفي يک مرد در دفاع از همسر باردار خود، حالا قرار است که آزاد شود. اما او را سوار هواپيمايي مي کنند که حامل ده تن از خطرناک ترين محکومان سيستم قضايي امريکاست و کمي بعد، هواپيما را مي دزدند...
یک دلال سابق مواد مخدر، به هوستون آمده تا با همسرش زندگی جدیدی را بعنوان یک معمار برای خودش آغاز کند. اما زمانی که به یکی از همکاران قدیمی اش بر می خورد، همه چیز به هم میریزد و …
جان لی (چو یان فت) که از طرف کسی قصد کشتن پلیسی را دارد، او را دنبال میکند و در نهایت پیدایش میکند، اما موقع کشتن او پشیمان میشود و متوجه میشود که آن پلیس را نباید به قتل برساند...
آدمکشی به نام «ملوین خندان» (مارک والبرگ) برای پرداخت بدهی های دوستش، یک کار آدم ربای را قبول می کند و باید این کار را به همراه همکار غیر عادی اش انجام دهد...
“ژان وال ژان “مردی فرانسوی که به خاطر سرقت نان دستگیر می شود از دست افسر پلیسی به نام “جاورت” فرار می کند.این تعقیب و گریز زندگی هردو آنها را تحت تاثیر قرار می دهد…
"قصاب" به دلیل درگیری با مردی که قصد داشت دختر بیمارش را گمراه کند مدتی را در زندان می گذراند.او که می خواهد یک زندگی جدید آغاز کند دخترش را به یک موسسه می برد و به همراه معشوقه خود راهی حومه شهر می شود.آن زن به او قول یک قصابی جدید را داده است.اما با دروغ گفتن او "قصاب" تصمیم می گیرد به پاریس بازگشته و دخترش را پیدا کند...
به دليل بارش فراوان باران و سرايز شدن سيلاب ها، شهري کوچک در ايالت اينديانا به زير آب فرو خواهد رفت. تلاش براي تخليه ي ساکنان آغاز مي شود و «تام» (اسليتر)، به اتفاق عمويش، «چارلي» (آسنر)، مأمور جمع آوري پول هاي بانک ها در سطح شهر مي شوند تا آن ها را به جاي امني منتقل کنند. اما عده اي سارق که سردسته ي آنان «جيم» (فريمن) نام دارد، نقشه ي سرقت پول ها را مي کشند...
«سیدارت» (امیر خان) یک بوکسر تازه کار است، که گذراندن وقت با دوستانش را به کار کردن ترجیح می دهد. برادر بزرگتر او برای یک تبه کار مشهور کار می کند. سیدارت با دختری بنام «آلیشا» (رانی) آشنا می شود و فیلم در مورد داستان عشق سیدارت و آلیشا، و همینطور اصلاح شدن سیدارت، در پی یک سری ماجراها است...
: افسر پلیس سان فرانسیسکو فرانک کانر به هر دری میزند تا شخصی را برای اهدای مغز استخوان به پسر کوچکش بیابد و او را از مرگ حتمی بر اثر سرطان خون نجات دهد. فقط دیانای یک نفر با او مطابقت دارد که پیتر مک کیب یک آدمکش حرفهای شرور است...…