رویای ادیسون زمانی محقق می شود که دیلینی دیاز، طراح کفش های لوکس، او را به لطف استاد روابط عمومی آستین، استخدام می کند. اما آیا او میتواند به تعادل کار و زندگی دست یابد و در عین حال به یک رابطه عاشقانه جدید نیز فکر کند؟
فرناندو، آشپزی با استعداد، در دهه هفتاد میلادی به روستای Cadaqués میرود و با سالوادور دالی، هنرمند مشهور، آشنا میشود. این آشنایی، باعث میشود فرناندو به یک نابغه آشپزی تبدیل شود.
یک مشاور جوان که برای خرید یک کارخانه کوچک آبجو به آنجا رفته، عاشق صاحب کارخانه و جامعه اطراف آن میشود و تصمیم میگیرد که به جای خرید، برای حفظ کارخانه تلاش کند.
مینی و کوئین، دوقلوهایی بودند که تنها یک دقیقه با هم فاصله سنی داشتند. با اینکه زندگی آنها از همان ابتدا به هم گره خورده بود، اما مسیر زندگی هر یک به سمت دنیایی متفاوت پیش رفت. پس از گذشت سالها، سرنوشت این دو را دوباره به هم پیوند زد.
الیزابت و تریستان که پس از تحمل خسارات فاجعهبار، آرامش و شفا را در کنار هم پیدا میکنند. آنها در حالی که بر غم های گذشته خود غلبه میکنند، قدرت عشق و فرصتهای دوباره را کشف میکنند.
ساندرا، مدیر یک گالری هنری، پس از شکست عشقی، به تنهایی به ماه عسل میرود و با مردی آشنا میشود. با این حال، مشکلات اعتماد و خیانت، رابطه آنها را تهدید میکند.
در خلال مصاحبه شغلی، ربکا، یک طراح، برای نشان دادن اعتماد به نفس خود در رهبری، دروغی میگوید. این دروغ زمانی آشکار میشود که او در یک اردوی کوهستانی در کوههای تاهو با همکار خود، ناتان، که از طبیعت متنفر است، همتیمی میشود.
داستان اِما را دنبال کنید که با لئو، یک رقصنده حرفهای که دیگر آن شور و شوق سابق را برای رقصهای رقابتی ندارد، آشنا میشود. اما ناگهان، فرصتی استثنایی برای اِما که تازه کار است، فراهم میشود تا به لئو بپیوندد و در پاریس همه را متحیر کند.
مردی که پس از بیست سال از زندان آزاد میشود، در جستجوی عشق قدیمیاش است. اما این دیدار، او را با حقیقت تلخ جنایتهایی که در گذشته مرتکب شده، روبرو میکند.
در یک سفر تصادفی با مترو در مانیل، زندگی گروهی از فیلیپینیها با فرهنگهای مختلف به هم گره میخورد و داستانهای گرم و طنزآمیزشان، تصویری جذاب از زندگی روزمره مردم این شهر را به نمایش میگذارد.
ایدل، طراح لباس عروس، خودش را درگیر یک کشمکش با دوست پسر سابقش و ازدواج قریبالوقوع یک عروس میبیند. در حالی که او در این موقعیت دست و پا میزند، با گذشته خودش و پیچیدگیهای روابط دست و پنجه نرم میکند.
در یک سفر دریایی، دختر و پسری که هرکدام با یکی از والدین تنها خود همراه هستند، با هم آشنا میشوند. آنها طرحی میریزند تا والدینشان را به هم نزدیک کنند، اما در این میان، خودشان عاشق هم میشوند.
داستان وینونا اپلگیت، آشپزی مشهور، که به دلیل خرابی ماشین در یک شهر کوچک به نام نیو هلند گیر میافتد، روایتگر ماجرای او در این شهر است. وینونا برای کمک به مهمانخانهی محلی و تعمیر ماشینش، در آمادهسازی جشنواره بهاری شرکت میکند.
داستان در ژوهانسبورگ اتفاق میافتد و درباره دو زوج است که در جستجوی عشق هستند. یکی از زوجها که قبلاً از روابط عاشقانه دوری میگزید، با کسی آشنا میشود و به سمت عشق میرود. زوج دیگر که سالهاست با هم هستند، در آستانه ازدواج قرار دارند اما متوجه میشوند که عشق آن چیزی نیست که فکر میکردند.