عکاسی در یک شهر کوچک، جان مردی مرموز را نجات می دهد که ممکن است برای خرید زمین پارک خانوادگی او به شهر آمده باشد. این زمین پارک، محل برگزاری جشن سالانه کریسمس نیز هست.
دری شا، یک ستاره در حال ظهور در شبکههای اجتماعی، برای شرکت در یک عروسی خانوادگی به زادگاهش بازمیگردد. او که همیشه به عنوان یک مسئولیت برای خانوادهاش محسوب میشده است، این بار با نجات جان یکی از اعضای خانواده، خود را به عنوان یک قهرمان نشان میدهد و از یک مسئولیت به یک قهرمان تبدیل میشود.
هیون (Ryu Seung Ryong) نویسنده ای پرفروش می باشد اما به مدت هفت سال است که نتوانسته کتاب جدیدی منتشر کند. همسر جدید او نیز به همراه دخترش در خارج از کشور به سر میبرند و او احساس تنهایی میکند. تا اینکه با یوجین (Mu Jin Sung) آشنا می شود و تصمیم میگیرند رمان جدیدی بنویسند…
گریس کوک، سرآشپز برتر، به دلیل استفاده از روش های علمی و نوآورانه در آشپزی، مورد انتقاد قرار گرفت. او در تعطیلات کریسمس به خانه رفت و با مسافری به نام آشر سنت جیمز آشنا شد. آشر به او کمک کرد تا به سنت ها و ریشه های خود بازگردد و در نتیجه، دیدگاه خود را نسبت به آشپزی تغییر داد.
زنی که بیش از حد کار می کند و هرگز برای هیچ کاری وقت ندارد، به طور غیر منتظره ای کار خود را در کریسمس از دست می دهد. برادر آزاده اش او را به چالش می کشد تا شروع به «بله» گفتن به چیزهایی که قبلاً به آنها «نه» گفته بود، کند.
400 پس از میلاد، در دوران فراموش شده آمریکای باستان، یک فراری عبری تنها باید تاریخ کشور سقوط کرده خود را حفظ کند، در حالی که توسط یک ظالم ظالم شکار می شود، اما نجات معشوقه مورد آزار پادشاه می تواند گذشته یک جنگجو را بیدار کند.
هرینیگتون، نویسنده موفق، به دلیل فشارهای ناشی از موفقیت، به یک منزوی تلخ تبدیل شده است. او برای شرکت در جشنواره کریسمس سالانه به زادگاهش بازمیگردد و در آنجا با آوریل، روابط عمومی انتشارات خانهای که با آن کار میکند، آشنا میشود. آوریل با مهربانی و دلسوزی سعی میکند به هرینگتون کمک کند تا از تنهایی خود بیرون بیاید و دوباره به زندگی عادی بازگردد.
داستان عکاسی ضد کریسمس است که آرزو می کند کریسمس ناپدید شود. او کریسمس را یک تعطیلات تجاری و مصرف گرایانه می داند که از ارزش های واقعی کریسمس دور شده است. او آرزو دارد که کریسمس به یک تعطیلات ساده و معنوی تبدیل شود که بر روی خانواده، عشق و همدلی تمرکز کند.
تیا، دختری نروژی، امسال کریسمس را با خانوادهاش در زادگاه روستایی خود جشن میگیرد. او دوستپسر هندیاش، جاشان، را نیز با خود همراه میبرد. حضور جاشان در خانواده تیا، باورها و سنتهای سنتی خانواده را به چالش میکشد...
پائولو، آشپز جوان ایتالیایی، پس از شکست عشقی، به لس آنجلس مهاجرت می کند. او در یک رستوران موفق به عنوان ظرفشو مشغول به کار می شود، اما این رستوران و ازدواج صاحبان آن با یک راز تاریک تهدید می شود...
انجی با قطار معمولیاش به زادگاهش در سال 2011 سفر میکند و با خود جوانترش روبرو میشود. با کمک خود گذشته، انجی لذت کریسمس و اهمیت خانواده و دوستان را دوباره کشف میکند...
زنی به نام مورگان برای کمک به کارناوال کریسمس خانوادهاش به خانه برمیگردد و عشقی شعلهور میشود. یک روزنامهنگار عکاس به نام رو، یک گردهمایی غافلگیرکننده را سازماندهی میکند...
جرمی پس از سالها دوری، برای اجرای کنسرت با گروهش به خانه بازمیگردد. در آنجا، از او دعوت می شودتا رهبری بخش موسیقی جشن کریسمس سالانه کلیسای محلی خود را بر عهده بگیرد. این امر باعث می شودکه درگیری و عشق قدیمی او با ویلو، دختر کشیش، دوباره زنده شود...
داستان در مورد سه پسر عمو است که زمان مدرسه از یکدیگر جدا می شوند و حالا در بنگلور همدیگر را ملاقات می کنند و شروع می کنند به تحقق بخشیدن به رویاهایشان...