یک دانش آموز دختر دبیرستانی به نام سایاکا خودکشی می کند، اما دلیل آن مشخص نیست. به نظر می رسد سایاکا با خانواده اش از جمله مادرش رومیکو زندگی عادی داشته باشد و رومیکو سایاکا را با عشق و مراقبت بزرگ می کرد ...
اقتباسی لایو اکشن از داستان کلاسیک جی ام بری درباره پسری که بزرگ نمیشود و سه خواهر و برادر جوان را در لندن استخدام میکند تا به او در یک ماجراجویی جادویی به جزیره مسحور نورلند بپیوندند...
روی ، پسر روستایی که در تحصیل ناموفق است، به کلاس خصوصی کریستی ملحق میشود. آنها دوستان خوبی میشوند، اما بعداً که کریستی شغلی در خارج از کشور پیدا میکند، زندگی روی تغییر میکند...
با پدری که از بیماری عصبی رنج می برد، زنی جوان با دختر هشت ساله خود زندگی می کند. در حالی که در تلاش برای تامین یک خانه سالمندان مناسب است، با دوستی که برخورد می کند و با او رابطه عاشقانه برقرار می کند...
هنگامی که ایوی جونز با عجله از یک پرواز خارج می شود، به طور تصادفی کیف سبز رنگ اشتباهی را برمیدارد. پس از فهمیدن این موضوع، او سعی می کند کیف را به صاحب واقعی آن برگرداند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 13 جایزه و نامزد دریافت 13 جایزه دیگر.
«تامس فولر» (کين) روزنامه نگاري بريتانيايي است که در سال 1952، نخستين مراحل جنگ در هندوچين را براي «لندن تايمز» پوشش مي دهد. او با «آلدن پايل» (فريزر)، امريکايي پر شور و منطقي و ظاهرا ساده اي آشنا مي شود که جزو تيمي پزشکي به سايگون آمده است. او پس از چندي متوجه مي شود امريکايي هايي که وارد ويتنام شده اند تيم پزشکي نيستند و «پايل» در واقع، مأمور سازمان سيا است...
فیلم داستان سه دختر در پاریس زمان حال را روایت می کند. یکی از آنها به دنبال مادر گمشده اش است. یکی از آنها از کما خارج شده و به دنبال داشتن یک رابطه عاشقانه است. سومی یک کلاهبردار است که تلاش می کند از طریق عشق به رستگاری برسد ...
ساعت بیولوژیکی کارلا مجری رادیو در حال تیک تیک است و اکنون بسیار بلند و واضح است. اما هر کاری که می کند، به سادگی نمی تواند مرد مناسبی را پیدا کند که بتواند با او خانواده ای را تصور کند...
می، دختر میلیاردر ویتنامی می خواهد 18 سالگی خود را در بانکوک جشن بگیرد. او حاضر است برای صرف شام با آقای پارک، بازیگر تایلندی که واقعاً او را تحسین می کند، پول زیادی خرج کند. او ناگهان احساس می کند پول راه حلی نیست که شادی واقعی را برای زندگی او به ارمغان بیاورد...
در روز تولد 40 سالگی املیا، او آرزویی برای بازگشت به سن 18 سالگی در سال 2002 میکند، اما به زودی پشیمان میشود زیرا در یک حلقه زمانی گیر کرده و همان روز را مرتباً می بیند ...