روزنامه نگار آلیسون ساویر مقاله ای درباره یکی از نویسندگان مورد علاقه خود، آنابل لی می نویسد. او از مزرعه دورافتاده کلایبورن، جایی که رمانهای لی در آن قرار دارند، بازدید میکند. در حالی که آلیسون روی داستان خود کار می کند، با دامدار هنک آشنا می شود...
ژاک طلاق گرفته است و یک کارخانه شراب سازی کوچک در آستانه ورشکستگی اداره می کند. هورتنس که مصمم است مجرد نباشد، یک روز وارد فروشگاهش می شود و تصمیم می گیرد برای یک کارگاه ثبت نام کند...
اشلی همیشه "ملکه کریسمس" در شهر بوده است. یعنی تا زمانی که او با همتای خود، بن، یک پسر خوش تیپ جدید در شهر آشنا می شود که کریسمس را به همان اندازه او دوست دارد...
سایمون معتقد است که کلویی دختر رویاهای اوست اما به نظر نمی رسد که بر توله سگ محبوبش پیروز شود. او مربی سگ، الکس را استخدام می کند و به زودی متوجه می شود که ارتباط واقعی او کجاست...
سارا به زادگاهش برمی گردد و با دیدن دوست سابقش جاش در خانه غافلگیر می شود. او و جاش برنامه ای برای کنسرت کریسمس در نظر می گیرند که همه آنها را به ریشه های موسیقی خود باز می گرداند و ...
فرشته جدید آر.جی. به عنوان یک غریبه به زمین بازمی گردد و این شانس را دارد که به خواهرانش کمک کند تا با هم آشتی کنند، کاری که در طول عمرش انجام نداده است...
مربی دوستیابی و نویسنده مشتاق کتاب، ابیگل اسلیتر، توسط ناشرش جک مأموریت مییابد تا ثابت کند که توصیههای دوستیابی او واقعاً مؤثر است. با این کار، او تصمیم می گیرد تا در 12 روز، مردی را در شب کریسمس عاشق خود کند...
اورارا سایاما یک دانش آموز 17 ساله دبیرستانی است که هیچ دوستی ندارد. تنها لذت او خواندن مانگای عشق پسرانه است که به عنوان یک راز نگه می دارد. او همچنین به عنوان صندوقدار در یک کتابفروشی پاره وقت کار می کند. او در آنجا با یوکی ایچینوی 78 ساله آشنا می شود که از زمان مرگ همسرش تنها زندگی می کند...
فیلمی تخیلی که در آن دنیا به دلیل اعلام ناگهانی انفجار هسته ای کره شمالی رو به پایان است و یک کارمند اداری معمولی در حالی که قصد دارد آخرین روز زندگی خود را بدون پشیمانی زندگی کند با پنج زن ملاقات می کند و ...
اما وارنر، به عنوان معاون یک شرکت اسباببازی، 12 ماه در سال را صرف تمرکز بر کریسمس میکند و زمانی برای قرار گذاشتن باقی نمیگذارد. امسال، او قصد دارد به یک استراحتگاه مجردی گرمسیری سفر کند، اما یک اشتباه رزرو او را به یک شهر پر وسواس کریسمس می برد...
الی تصمیم می گیرد برای کریسمس به خانه برگردد و به پدرش در کار شمع سازی کمک کند - با این حال، او نمی داند که پدرش نویسنده جذابی به نام لوگان دارد که به دنبال الهام گرفتن برای آخرین نوشته هایش است...
هنگامی که خبرنگار غذا، کارلی، در برنامه خود عکس می گیرد، به گرانت کمک کند غذاخوری خود را باز کند و از آن به عنوان یک برنامه ویژه تعطیلات برای برنامه تلویزیونی خود فیلمبرداری کند...
این برنامه دارای اجرای زنده موسیقی است که قبلاً هرگز دیده نشده بود با صحنهها و لباسهای کاملاً جدید با الهام از داستان کلاسیک، که برای ادای احترام و همچنین افزودن به داستان نمادین ایجاد شده است...
آوریل در بیمارستانی معتبر در نیویورک کار می کند و اخیراً با یک دامپزشک خوش تیپ به نام جسی آشنا شده است. جسی دعوت نامه ای برای عروسی برادرش دریافت می کند، بنابراین او و آوریل به آمیش سفر می کنند تا...