دو برادر، یکی مامور افبیآی و دیگری پولشوی بینالمللی، اختلافاتشان را کنار میگذارند و برای نجات خانوادهشان، دست به یک عملیات خطرناک در قلب قلمروی یک ارباب جنایت میزنند.
یک زوج پس از از دست دادن فرزندشان به دنبال شروع دوباره هستند که خانه رویاییشان به آنها هدیه میشود. اما این هدیه یک شرط دارد: آنها هرگز نباید در انبار خانه را باز کنند. حالا آنها باید تصمیم بگیرند که آیا میتوانند بدون دانستن رازی که پشت این در پنهان است، زندگی کنند یا نه.
داستان زندگی برونو سولاک، دزد ماهری که لقب "آرسن لوپن قرن بیستم" را به خود اختصاص داده بود، الهامبخش این رمان است. رویدادهای این داستان بر اساس واقعیتهای تاریخی شکل گرفته است.
وقتی خواهرش، نینا، تحت تأثیر یک فرقهی اسرارآمیز خودسازی قرار میگیرد، آنا تصمیم میگیرد تا با نفوذ مخفیانه به مراسم سالانهی این فرقه، خواهرش را از دست رهبر شیطانی آن نجات دهد.
فضانوردی، در میانهی ماموریت پرخطری به مقصد تیتان، قمر زیبای زحل، با چالشی جدی روبرو شده است. او در تلاش است تا تعادل خود را حفظ کند و از فرو رفتن در ورطهی توهمات و از دست دادن حس واقعیت بپرهیزد.
یک بازیگر با وجدانی آشفته، پس از شاهد بودن یک قتل و پیدا کردن مقدار زیادی پول، تصمیم میگیرد این پول را برای خود نگه دارد و با این کار، زندگیاش را به یک نمایش پیچیده تبدیل میکند.
دختری ۱۷ ساله به همراه خانوادهاش ناچار میشود به منطقهای تفریحی نقل مکان کند. اما اوضاع این منطقه آنطور که در ابتدا به نظر میرسد، ساده و عادی نیست.
بیخوابی در یک شهر کوچک شیوع پیدا میکند و باعث ترس و وحشت میشود. با وخیمتر شدن اوضاع، دو زوج در یک مزرعه متروکه پناه میگیرند، اما با ورود شخصیتهای شرور و ادعای مالکیت بر آن زمین، هرج و مرج به پا میشود.
دو مامور پلیس باس و سم در تعقیب گروه جنایتکاران خطرناک جک دونر هستند. این دو مامور پلیس با همراهی یک تیرانداز سابق اتحادیه، به شهر کورسیکانا در تگزاس میروند تا این گروه را دستگیر کنند...
پس از اینکه یک دختر جوان در یک جامعه کوهستانی مذهبی دورافتاده مرده پیدا میشود، گروهی از دختران نوجوان تصمیم میگیرند با پذیرفتن طبیعت تاریک خودشان، علیه ارواح شیطانی که به اعتقاد آنها دختر را کشتهاند، بجنگند.