"سم" نویسنده ای آمریکایی شاهد به قتل رسیدن همسر مالک یک گالری هنری توسط مردی شرور در یک بارانی و دستکشهای سیاه می شود.زن نجات پیدا می کند و به گفه پلیس این اولین قربانی یک قاتل سریالی است که نجات یافته.اما وقتی آنها موفقیتی در پرونده به دست نمی آورند او تصمیم می گیرد خود دست به تحقیق بزند و...
در سال 1977 طی رزهای دیکتاتوری آرژانتین، یک یک خلبان سابق و کاپیتان نیروی دریایی مجبور می شود برای زنده ماندن از شهر خودش فرار کند. او ترجیح می دهد در یک شهر کوچک واقع در جنوب آرژانتین مخفی شود، جائی که توجه یک کلانتر خشن و بی پروا را به خود جلب میکند...
"سباستین" مرد جوانی که تصمیم می گیرد دستورالعمل های درنظر گرفته شده برای شخص دیگری را بدون در نظر گرفته نتیجه آنها دنبال کند.چیز دیگری که او نمی داند این است که "جرارد دورز" پلیسی است که او را تعقیب می کند...
یک زن جوان و لال که در یک اقامتگاه ماهیگیری در مکانی ایدهآل کار میکند، در حالی که با جنبههای مختلف ناخوشایندی انسانها احاطه شده است، عاشق مردی میشود که به جرم قتل از قانون فراری است.
مردی که همسرش را به قتل رسانده است، جنازه آن را در ماشین خود جاسازی می کند تا پلیس را گمراه کنداما چند روز قبل، خودرو خود را به یک زوج جوان فروخته است و ...
"پاشا"ی هجده ساله بعد از اینکه یک دختر جوان و زیبا را از دست یک سری افراد قدرتمند و خطرناک نجات می دهد ، یک مکان پر از موجودات فراطبیعی پیدا می کند و ...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 19 جایزه دیگر.
"مل بیکرزفلد" مدیر سخت کوش فرودگاه بین المللی لینکن است که تلاش می کند فرودگاهش را با وجود طوفانی سهمگین و همسری عصبانی باز نگه دارد.اما برادر همسر عصبانی او برنامه های دیگری دارد و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
"لیزا" (جونز)، یک مدل، "سام هندریکس" (زیمبالیست جونیر) عکاس را متقاعد میکند تا عروسکی را مخفیانه از گمرک فرودگاه بگذراند. "سام" عروسک را با خود به آپارتمانی میبرد که آنجا با همسر نابینایش "سوزی" (هپبرن) زندگی میکند، غافل از اینکه عروسک پر از محموله موادمخدر گرانقیمتی است که "لیزا" میخواهد آن را از چنگ شریکش، "روت" (آرکین)، درآورد...
داستان در مورد زنی به نام سوفیا می باشد که برادرش در یک سانحه ی هوایی و سقوط هواپیما جانش را از دست می دهد به طوری که قرار بود سوفیا به جای او سوار آن هوایپما شود ، حال سوفیا خودش تصمیم میگرد راز این سقوط را آشکار کند ...
مردی کت و شلوار پوش، با چهره ای غمگین در روز جمعه محل کار خود را ترک می کند. او در مقابل یک پیشگو برای فال تاروت توقف می کند. پیشگو به او می گوید "تو متعلق به اینجا نیستی"، جمله ای که در نهایت او را وارد دنیای زیرزمینی نیویورک می کند...