زنانی که تحت تأثیر خشونتهای خانوادگی و مشکلات اقتصادی قرار گرفته بود، به ناچار با همراهی سه نفر از دوستان خود، اقدام به سرقت از یک خانه عتیقهفروشی نمود.
داستان در مورد یک قاتل به نام مغز است که در حین انجام یک مأموریت ترور، دچار سانحه میشود و برای زنده ماندن تلاش میکند. در حالی که به سختی از این حادثه جان سالم به در میبرد، به همه اطرافیان خود مظنون میشود و در تلاش است تا بفهمد چه کسی پشت پرده این اتفاق بوده است.
استلا سیمونز، وزیر کشور بریتانیا، یک شب در حالی که با نخستوزیر درگیر است، به خانه میرود. مردی مرموز از راه دور ماشین خودران او را می رباید و او را مجبور می کند در لندن غوغا کند.
ساکتا در حال گذراندن سال دوم دبیرستان خود است و خواهرش مای در سال سوم تحصیل می کند. کاد، خواهر کوچکتر ساکتا، آرزوی بزرگی در سر دارد: او می خواهد به دبیرستان برادرش برود. ساکتا که از سختی های این مسیر آگاه است، مصمم است که از خواهرش در رسیدن به هدفش حمایت کند.
غیبت نامزد سالی در مراسم عروسی، دوست صمیمی او اورورا را به دنبال کمک آرتور میکشاند. کشف جسد مردی در نزدیکی محل برگزاری مراسم، نامزد سالی را به مظنون اصلی قتل تبدیل میکند.
تابستان داغ سال ۲۰۱۰ در مادرید، کمیسر ماریا رویز با پروندهای هولناک روبرو میشود: قتل یک جوان بدون هیچ هویت مشخص و سرنخ یا انگیزه قابلتوجهی. ماریا مصمم به حل این معما، تحقیقاتی را آغاز میکند که هرچه بیشتر پیش میرود، پیچیدهتر میشود.
این اثر داستانی از رویدادهای واقعی یک قاتل زنجیرهای الهام گرفته شده است که هویت او همچنان ناشناخته باقی مانده و ممکن است در حال حاضر نیز در جامعه حضور داشته باشد.
یک زن روزنامهنگار پس از ده سال کما، از خواب بیدار میشود و حافظهاش را از دست داده است. در حالی که او تلاش میکند بفهمد چه کسی یا چه چیزی بوده است، توسط تگزاس رنجرز و یک باند جنایتکار از روانپریشان نقابدار به رهبری جنایتکاری به نام هاید، تحت تعقیب قرار میگیرد.
مالوری در پی قتل نامزدش در روز عروسی، با مرگ یکی دیگر از عزیزانش روبرو میشود و به این نتیجه میرسد که قاتل یکی از نزدیکان اوست و قصد دارد او را نیز به قتل برساند. مالوری برای نجات جان خود، به دنبال کشف حقیقت و دستگیری قاتل است.
اتریش در قرن هجدهم، زنی به نام اگنس در آستانه ازدواج با معشوق خود است، اما با افکار تاریک و غم و اندوه دست و پنجه نرم میکند. قوانین سفت و سخت آن زمان، مجازات مرگ را برای زنانی در نظر میگرفت که مرتکب قتل نوزاد میشدند.
بازرس ساتیابهاما در پی تحقیق در مورد پروندهای مربوط به ناپدید شدن یک فرد، با رازهای تاریکی در شهرهای مخوف روبرو میشود و در تلاش برای یافتن حقیقت و رستگاری، با گذشتهی خود نیز دست و پنجه نرم میکند.