داستان درباره جوانی است که تصور دارد تا روز آینده خواهد مُرد. اما این تصور به مردم شهر نیز سرایت پیدا میکند و آن ها نیز باور پیدا میکنند که تا روز آینده خواهند مُرد و .…
داستان حول محور یک گروه از افراد میچرخد که هر کدام رازهای پنهانی دارند. آنا و مایک به عنوان یک زوج، همراه با پل و سلینا، درگیر ماجرایی پیچیده میشوند. ورود یک گروه مرموز که از این رازها آگاه است، زندگی آرام آنها را به هم ریخته و آنها را در موقعیتی پر از اضطراب و سوال قرار میدهد.
زنی نیمهشب از کنار رانندهای که ماشینش خراب شده عبور میکند،بعداً مشخص میشود که راننده به قتل رسیده است،زن پس از یک سری اتفاقات وحشتناک، خود را در معرض خطر و هدف بعدی قاتل میبیند.
داستان درباره یک پلیس است که پس از قتل فرزندش، به شهری دیگر میرود و به پروندهای جدید درباره ناپدید شدن یک کودک میپردازد. این داستان، علاوه بر روایت یک معمای جنایی، به بررسی عمیق احساسات و چالشهای شخصیت اصلی و همچنین موضوعاتی مانند مهاجرت و جستجوی آرامش میپردازد.
یک کارمند زیرک با سوءاستفاده از خلأهای قانونی، همسر خود را به قتل میرساند و از زیر تیغ اتهام میگریزد. با نزدیک شدن افکار عمومی و پلیس، آنها در تلاشند تا با هوشمندی او مقابله کنند و رازهای پیچیدهای را که جنایت و خانهاش را در بر گرفتهاند، کشف کنند.
در این داستان، دو شخصیت قدرتمند به نامهای دارکا و براهما بر سر تصاحب یک گوهر ارزشمند با هم میجنگند. در همین حال، یک پسرخوانده برای نجات خانوادهاش باید با سحر و جادوی پسر اصلی مقابله کند.
وقتی اسلتر کینگ، میلیاردر حوزه فناوری، در جشن خیریهای که برگزار کرده بود با فریدا، بارمن آشنا شد، او را دعوت کرد تا به همراه دوستانش به تعطیلات رویایی در جزیره خصوصیاش برود. وقتی اتفاقات عجیبی شروع شد، فریدا به واقعیت اطرافش شک کرد.
نانا تصمیم میگیرد برای جشن تولد هجدهسالگی دخترش سیله، او و بهترین دوستش را به یک سفر دریایی دلنشین در کارائیب ببرد. اما آنچه قرار بود یک تعطیلات رویایی باشد، به طرز عجیبی به یک کابوس هولناک تبدیل میشود.
یک کوه اسطورهای و باشکوه به نام بائکودو شروع به فوران میکند و همه جا را به نابودی میکشاند. در این میان گروهی از نیروهای ویژه باید با خلافکارانی که از این فرصت استفاده میکنند تا به هدف خود برسند، مقابله کنند …
کارآگاهی که مشکل شنوایی دارد و شاهد ناشنوا که قتل را دیده است، مجبورند برای نجات خود به هم کمک کنند. آنها در یک ساختمان متروکه محاصره شدهاند و قاتلانی که صداهایشان را نمیشنوند، به آنها نزدیک میشوند.