لیلیا کاپیسترانو به دنبال انتقام از گیلی وگا، میلیاردر مشهوری است که دخترش را به قتل رسانده است. او با تغییر چهره و با نام "اوا کاندلاریا"، خود را به مهمانی گیلی وگا میرساند تا نقشه انتقام خود را عملی کند.
این داستان روایت مونت و مادرش رزا را دنبال میکند که پس از مرگ پدر خانواده، پابلینگ، عزادار هستند. در طول نه روز مراسم پَسیام، رازهای تاریک و توطئهای بدخواهانه فاش میشوند.
جوی که هنوز با پیامدهای رابطه شکستخوردهاش با همسر سابقش، سد، درگیر است، مصمم است جلوی نامزدی دخترش، اسسی، با جویی را بگیرد. اما اوضاع زمانی پیچیده میشود که اسسی از جوی درخواستی غیرمنتظره دارد.
وودی پس از هفت سال جهانگردی، به ژاپن میرسد و در آنجا با لینلین آشنا میشود. لینلین موهبتی دارد که با لمس افراد میتواند تأثیر احتمالی آنها را بر زندگیاش درک کند.
انتقامجویان حتی تو بدترین موقعیتهای کیهانی همیشه یه جورایی پرچم امید دستشون بود، کسایی که میتونستن کل روز مبارزه کنن و کیف کنن. ولی تاندربولتسها؟ اونا کلاً یه چیز دیگهن! این فیلم جدید مارول یه تیم عجیب و غریب رو جمع کرده، نه قهرمانای خوشرنگ و لعاب، بلکه یه سری آدم غرغرو و ناسازگار. یلنا بلووا، قاتل بیوهی سیاه که طعنههاش باحاله، باکی بارنز، سایبورگ روس که قبلاً مامور مخفی بود، جان واکر که کاپیتان آمریکا رو ضایع کرده، گوست که دشمن تغییرشکلدهندهست، رد گاردین، سرباز قدیمی شوروی، تسکمستر که هر حرکتی رو میتونه کپی کنه و یه شخصیت مرموز به اسم «باب». باور کن، اینا اصلاً تیمی نیستن که بخوای واسه نجات دنیا روشون حساب کنی!
این اثر، مجموعهای از داستانهای مرتبط به هم درباره زندگی و خشونت در فیلیپین است. شخصیتهای اصلی داستان، افرادی از طبقات مختلف جامعه هستند که زندگیشان به نوعی به هم گره خورده است.
موجیگه، دخترک پنج سالهای که نیمی کرهای و نیمی فیلیپینی است، بعد از اینکه مادر فیلیپینیاش را در کرهی جنوبی از دست میدهد، به ناچار تحت سرپرستی خالهاش سانی که رابطهشان دور است، در فیلیپین قرار میگیرد. این دو در این سفر ناگهانی، با اندوه فقدان کنار میآیند، پیچیدگیهای فرهنگی را درک میکنند و به قدرت دگرگونکنندهی خانواده و اجتماع پی میبرند. در این جستوجوی غمانگیز، موجیگه...
وقتی لئونور، فیلمساز بازنشستهای که بر اثر اصابت تلویزیون به سرش به کما میرود، مرز میان خیال و واقعیت درهم میشکند و او ناگزیر میشود در فیلمنامه ناتمام خویش نقش قهرمان اکشن را ایفا کند.
دو نفر که میخواستند جزو افراد مشهور و ثروتمند جامعه باشند، بعد از اینکه قربانی یک کلاهبرداری شدند و بدهی سنگینی به بار آوردند، هویتهای جعلی پیچیدهای درست میکنند تا پول ثروتمندان را بالا بکشند.
جوی و اتان پس از تلاشهای بسیار برای حفظ عشق خود در برابر گذر زمان، دوری مسافت و همهگیری جهانی که موجب جداییشان شده بود، بار دیگر در کانادا با یکدیگر دیدار میکنند. اما این ملاقات، آنها را با حقیقتی تلخ روبرو میسازد: هر دوی آنها به طور جداگانه تغییرات بسیاری کردهاند.
داستان درباره زنی به نام هانا است که پس از مرگ نامزدش درگیر احساس گناه شدیدی است. در همین حال، مردی به نام رن به او علاقهمند میشود و تلاش میکند تا به او کمک کند. داستان در ژاپن و ده سال پس از سونامی رخ میدهد و در آن به موضوعاتی مانند مرگ، عشق، گناه و امید پرداخته شده است.
سرآشپز خوانچو با زی، دوست دختر سابقش که به شهر زادگاهش بازگشته، دوباره ملاقات میکند. در ابتدا، او به دنبال انتقام از نامزد شدن زی است، اما به طور غیرمنتظرهای احساساتش نسبت به او دوباره زنده میشود.
یک خانواده سعی میکنند با بازگشت به مزرعه دوران کودکی پدر، از شیوع زامبیها فرار کنند و با محکم کردن آن، از ورود "مردهها" جلوگیری کنند. افسوس که وحشت و آسیبهای روانی در خانه اجدادی به اندازه بیرون از دروازهها وجود دارد.
در یک سفر تصادفی با مترو در مانیل، زندگی گروهی از فیلیپینیها با فرهنگهای مختلف به هم گره میخورد و داستانهای گرم و طنزآمیزشان، تصویری جذاب از زندگی روزمره مردم این شهر را به نمایش میگذارد.
لولا ادنا، زنی مبتلا به آلزایمر، زندگی خود را در خانه سالمندان میگذراند و با دیگران بدرفتاری میکند. با ورود آنجل، یک پرستار مهربان، زندگی او تغییر میکند و آنها به دوستان صمیمی تبدیل میشوند.