وقتی شوهرش پس از کشتار در کارخانهای که در آن کار میکرد، خودکشی میکند، اِما "مادر" کوسترز (بریژیت میرا) خود را در معرض یک جنون رسانهای قرار میدهد. اما، همانطور که خبر پایان خشونت آمیز شوهرش می رسد ، مادر متوجه می شود که هیچ کس به او گوش نمی دهد ...
در سال 1961، ریتا پس از یک شکست به روستای دوران کودکی خود باز می گردد. با بهبودی، دو سال گذشته را به یاد می آورد: عشقش به شیمیدان مانفرد که 10 سال از او بزرگتر بود . اشتیاق او نسبت به فرآیند شیمیایی جدیدش که در مواجهه با طرد شدن به ناامیدی تلخ تبدیل شد...
یک مرد ثروتمند در هتل تعطیلات را برنده می شود اما آن را با لباس مبدل یک فقیر و تحت نظارت ساقی خود می گیرد. مدیر هتل از ماجرا خبردار می شود ، اما یک پزشک بی پول را به عنوان عجیب و غریب معرفی می کند...
یک سرباز مجروح آلمانی به نام "استراچک" به همراه همسرش "نورا"، یک پرستار یونانی و دو سرباز مجروح دیگر به شهر آرامی فرستاده می شوند. آنها مسئول نگهانی از انبار مهمات می شوند و...
در کریمه، سرخها و سفیدها با هم مبارزه نمیکنند و جین متوجه میشود که مردی که دوستش دارد یک بلشویک است (زمانی که پدرش را میکشد). او بدون پول به پاریس باز می گردد و در آنجا برای عمویش کار می کند. اندکی بعد...
یک خلبان نیروی هوایی سلطنتی که در طول جنگ جهانی دوم سرنگون شده بود به همراه عروس جدیدش به خانه خود به دهکده انگلیسی خود باز می گردد. مشکل اینجاست که او همان خانم آلمانی است که به او کمک کرد تا فرار کند...
در سال 1943، گروهی از نظامیان اسیر متفقین نمی توانند بر سر طرح فرار به توافق برسند، ستاد متفقین طرحی را تهیه می کند و مردی را که امیدوارند دستگیر شود، برای هماهنگ کردن فرار اسیران به آنجا می فرستد...
یک خفه کننده در یک املاک بریتانیا آزاد است، و او نه تنها قربانیان خود را خفه می کند، بلکه قبل از اینکه سر قربانیان را جدا می کند و علامت "M" را روی پیشانی آنها می زند...
یک کشاورز آلمان شرقی از آنجا که دیگر حاضر به باج دادن محصولات کشاورزی اش نیست، توسط مافوق های (حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان) مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. اون قصد دارد به آلمان شرقی فرار کند اما...
"ماریو" در هانوفر به عنوان یک معدنچی مشغول بکار است، اما پس از اینکه کارش را از دست می دهد تصمیم می گیرد به ایتالیا بازگردد. اما "توتونو" پاسپورت او را ربوده و بعدها به او پیشنهاد یک کار می دهد و...
(1964) هانسجورگ فلمی، آن اسمیرنر، هانس نیلسون، والتر ریلا. یک نژاد اصیل شناخته شده توسط یک پرورش دهنده ی اسب کشته می شود و طولی نمی کشد که توسط یک قاتل مرموز به قتل می رسد...
یک کاپیتان قانونمند دستور میگیرد تا یک روستای استرتژیک را در ایتالیا تصرف کند. سربازان ایتالیایی شرط می گذارند که اگر اول جشن بگیرند، بعد تسلیم می شوند. ستوان، کاپیتان را متقاعد می کند که این تنها راه است. حال از آنجایی که گشت های هوایی مدام سر می زنند، آنها باید وانمود کنند که در حال جنگ هستند...
ژائو ژیلبرتو کجایی؟ به جای پای نویسنده آلمانی مارک فیشر می رود که با وسواس در جستجوی پدر موسس افسانه ای بوسا نوا، موسیقیدان برزیلی، ژائو ژیلبرتو بود، کسی که دهه ها در انظار عمومی دیده نشد...