زندگی حرفهای یک مربی فوتبال بسیار موفق در سال 2024 با تشخیص بیماری لاعلاج سرطان، مسیر تازهای پیدا میکند. این اتفاق، روحیه قوی و ارادهی راسخ او را در مواجهه با چالشهای بزرگ دنیای فوتبال به نمایش میگذارد.
یک هیپنوتیزمدرمانگر میبیند که ورا رفتارهای متمدنانه خود را کنار میگذارد. در یک مراسمی که ورا با آندره شرکت میکند، رفتار او، ریاکاری، خودنماییهای کاذب و نفاق همکاران کارآفرینش را آشکار میکند.
کانی، فروشندهای که از همسرش جدا شده است، به طور ناعادلانه به قتل متهم و زندانی میشود. در زندان، با گروهی از مجرمان روبرو میشود که او را با خلبان جدید دوست دختر سابقش اشتباه میگیرند. این اشتباه هویتی، زندگی کانی در زندان را به آشوب میکشاند
وقتی صاحبان کارگاه قایقسازی قصد طلاق دارند، نمیتوانند تصمیم بگیرند که قایق به چه کسی برسد. آنها توافق میکنند که تقسیم اموال را از طریق یک مسابقه در کانال گوتا انجام دهند، به طوری که برنده، قایق را به عنوان جایزه بگیرد.
دنیس، رانندهای مشهور، به خاطر اعتیاد به اتومبیلرانی، خانوادهاش را ترک میکند. زمانی که متوجه میشود دخترش در یک مسابقه خطرناک شرکت خواهد کرد، به همراه همسر سابقش برای متوقف کردن او راهی سفری پرمخاطره میشود.
تام از والدین خود میخواهد که دزدی را کنار بگذارند، اما آنها به حرفهای او گوش نمیدهند. او معتقد است که فقط 20 هزار ولت برق میتواند توجه آنها را جلب کند.
آنجلیکا، یک جنگلبان، و ویکتور، همسر سابقش، ماموریت پیدا میکنند تا زنی گمشده را در منطقهای حفاظت شده در سوئد پیدا کنند. در حین جستجو، آنها به غارهای تسخیر شدهای میروند که با گذشته خود روبرو میشوند و رازهای هولناکی را در مورد این منطقه کشف میکنند. آنها در این مسیر با موجودی افسانهای نیز روبرو میشوند و باید برای زنده ماندن با آن مبارزه کنند.
هِنریک لوندکویست، دروازهبان نامدار رنجرز نیویورک، پس از پشت سر گذاشتن عمل جراحی قلب، مصمم به بازگشت به دنیای هاکی است. این فیلم، روایتی از تلاشها و امیدهای او در این مسیر دشوار است.
حسادت آگنس به خواهر محبوبش جولیا، زندگی او را تحتالشعاع قرار میدهد. اما تراژدی ناگهانی، مسیر زندگی آگنس را تغییر میدهد. او که مجبور به بازسازی هویت خود میشود، در آستانه تحقق آرزوهایش قرار میگیرد، اما باید با پیامدهای انتخابهایش نیز دست و پنجه نرم کند.
فیلم "اورکا" داستان زندگی افراد مختلفی از طبقه متوسط را در مراحل گوناگون زندگی و شرایط آنها در دوران پاندمی کووید-۱۹ روایت میکند. این فیلم ناامیدی و مشکلات آنها را در مواجهه با فقدان تعاملات واقعی انسانی به تصویر میکشد.
کارآگاه کارل مورک، رز، همکار جوان خود را به جزیره بورنهلم میفرستد تا به درخواستهای همکار قدیمیاش کریستین هابرسات پاسخ دهد. اما کریستین خودکشی میکند و رز را به سفری عمیق به گذشته خود میفرستد. کارل که به تازگی نامزد کرده به جزیره میرسد و به همراه رز و اسد درگیر یک پرونده سرد قدیمی از دختری میشوند که حلق آویز به درخت پیدا شده است. این قتل به اداره پلیس محلی و فرقهای از پرستندگان خورشید مرتبط است. کارل باید پرونده را حل کند و با گذشته تاریک خود روبرو شود.
در جهانی که شاهد افزایش بیگانه ستیزی، تهدید گله داری گوزن شمالی توسط تغییرات آب و هوایی و خودکشی جوانان در برابر ناامیدی جمعی است، دختری جوان برای حفظ میراث بومی خود به سختی تلاش می کند...
یک رستوراندار که قبلاً فروشنده بوده و با برنده شدن در بازی پوکر صاحب ثروت شده است با یک پناهنده سوری که بتازگی به فنلاند آمده، دوست می شود و به او پیشنهاد کار و سرپناه می دهد...