فیلم داستان یک مقام منطقهای فاسد را روایت میکند که در شب سال نو، در آستانه سقوط، با احضاریهای از سوی دادستانی مواجه میشود. او همراه با اطرافیان خود، در گردابی از وقایع قرار میگیرد که سرنوشت او را رقم میزند...
یک روز از زندگی یک هنرمند کتاب های مصور و خانواده اش در روسیه پس از شوروی. پتروف در حالی که از آنفولانزا رنج میبرد، توسط دوستش ایگور در یک پیادهروی طولانی حمل میشود و از خیال و واقعیت خارج میشود...
در عواقب هولوکاست هسته ای، گروهی از روشنفکران در آرزوی یافتن امید در دنیای جدید کم رنگ و بی رنگ هستند. در میان آنها، یک معلم تاریخ سعی می کند از طریق نامه هایی با پسر گم شده اش تماس بگیرد.
مارک و فرد، دو مرد ه.م.ج.ن.س.گ.ر.ا.ی لندنی، برای گذراندن آخر هفتهای پر از شیطنت و اذیت کردن صاحب مسیحی یک مهمانسرای دورافتاده برنامهریزی میکنند. با ورود مهمانی دیگر که تصور میکنند نیات شومتری در سر دارد، ماجراها به سمت مسیری مرگبار کشیده میشود.
آنورا، دختر جوانی که با پسر یکی از ثروتمندان روسی آشنا میشود و بهطور ناگهانی تصمیم به ازدواج با او میگیرد. اما این قصه عاشقانهای که شبیه داستانهای پریان است، با رسیدن خبر ازدواج به روسیه به خطر میافتد. چراکه پدر و مادر ثروتمند داماد برای لغو این ازدواج راهی نیویورک میشوند.
میتای، معلم جغرافیای سوچی، صاحب یک طوطی باهوش و سخنگو به نام کشا میشود. این اتفاق در زمانی رخ میدهد که دوست دخترش، لرا، به دلیل عدم توانایی مالی میتای برای فراهم کردن زندگی لوکس مورد نظرش، رابطهشان را قطع میکند.
"تدی" که از دنیای پرهیاهو و بی معنی که در آن زندگی میکند به ستوه آمده، تصمیم میگیرد وسط زمستان تنهایی به منطقه سیبری برود و در کلبه ای با آرامش زندگی کند، اما طولی نمیکشد تا "تدی" با خطرهای آنجا، تنهایی، کمبود غذا و سرمای سوزان مواجه شود...
این فیلم داستان یک روزنامهنگار ولزی را به تصویر میکشد که در اوایل دههی سی میلادی اخبار اولیه از قحطی در اتحاد جماهیر شوروی را در رسانههای غربی منتشر میکند و
مستر بین یک بلیط مسافرتی به فرانسه برنده میشود. در آنجا او بطور ناخواسته باعث جدایی یک پسر نوجوان از پدرش می شود، و حالا باید سعی کند دوباره آنها را به هم برگرداند. در این مسافرت او چیزهایی مثل دوچرخه سواری، عشق حقیقی و ... را هم یاد میگیرد...
کبیر لوترا (ریتیک روشن) یک فرمانده ارتشی است که به دلیل نامعلومی شروع به کشتن مقامات ارتش میکند. در این بین خالد رحمانی ( تایگر شروف) که از سربازان تحت آموزش کبیر بوده مامور میشود تا او رو پیدا و به قتل برساند…
زنی به تنهایی در حوالی روستایی در روسیه زندگی میکند. روزی بسته مرجوعی به دستش میرسد که آن را برای شوهر زندانی خود فرستاده بود. او تصمیم میگیرد خود به سمت آن زندان دورافتاده برود تا علت این موضوع را متوجه شود.