داستان درباره زنی به نام هانا است که پس از مرگ نامزدش درگیر احساس گناه شدیدی است. در همین حال، مردی به نام رن به او علاقهمند میشود و تلاش میکند تا به او کمک کند. داستان در ژاپن و ده سال پس از سونامی رخ میدهد و در آن به موضوعاتی مانند مرگ، عشق، گناه و امید پرداخته شده است.
سرآشپز خوانچو با زی، دوست دختر سابقش که به شهر زادگاهش بازگشته، دوباره ملاقات میکند. در ابتدا، او به دنبال انتقام از نامزد شدن زی است، اما به طور غیرمنتظرهای احساساتش نسبت به او دوباره زنده میشود.
یک خانواده سعی میکنند با بازگشت به مزرعه دوران کودکی پدر، از شیوع زامبیها فرار کنند و با محکم کردن آن، از ورود "مردهها" جلوگیری کنند. افسوس که وحشت و آسیبهای روانی در خانه اجدادی به اندازه بیرون از دروازهها وجود دارد.
در یک سفر تصادفی با مترو در مانیل، زندگی گروهی از فیلیپینیها با فرهنگهای مختلف به هم گره میخورد و داستانهای گرم و طنزآمیزشان، تصویری جذاب از زندگی روزمره مردم این شهر را به نمایش میگذارد.
لولا ادنا، زنی مبتلا به آلزایمر، زندگی خود را در خانه سالمندان میگذراند و با دیگران بدرفتاری میکند. با ورود آنجل، یک پرستار مهربان، زندگی او تغییر میکند و آنها به دوستان صمیمی تبدیل میشوند.
داستان، درام عاشقانهای است که در محیطی خاص (آسانسور یک هتل) اتفاق میافتد. تضاد بین موقعیت اجتماعی دو شخصیت اصلی (پسر آسانسور سوار و معشوقه سرمایهگذار) و انتخابهای دشوار زندگی، از جمله مواردی است که در این داستان به تصویر کشیده میشود.
زندگی پس از فارغالتحصیلی برای دو جوان، با چالشهای بزرگی همراه میشود. رابطه از راه دور و تعهدات شغلی، آنها را در مسیرهایی متفاوت قرار میدهد. با افزایش فاصلهی فیزیکی و عاطفی، دیدگاههایشان نسبت به تجربیات مشترکشان از هم دور میشود و این امر، پیوند عمیق آنها را به آزمون میگذارد.
دو دوست که خاطره یک جنایت گذشته آنها را آزار میدهد، خود را در یک فروشگاه رفاه همراه با غریبههایی گرفتار میبینند، جایی که ارواح رها شده در کمین قربانیان خود هستند.
یک فرد عارف که امیدوار است از قدرتهای غیبی خود سود ببرد، به یک انجمن مخفی میپیوندد و در حالی که جایگاه خود را در دنیای زیرین پیدا میکند، باید با تاریکی درون خود روبرو شود.
در دوران اشغال اسپانیا، کشیشی به نام پدر سورن مالاری در قرن نوزدهم زندگی میکرد. داستان زندگی او حکایتی غمانگیز و هولناک از سقوط به جنون است. گفته میشود مالاری برای کمک به مادر بیمار خود، دست به قتل ۵۷ نفر زده است.
GG، مخفف "بازی خوب"، داستان ست، یک گیمر مشتاق و مصمم را روایت میکند که در دنیای بازیهای ویدیویی غوطهور میشود و در حالی که با چالشهای مختلفی در خانواده خود روبرو است، به "بازیهای رقابتی گروهی" میپیوندد.
عشق جاودان مری به جان، با گذر زمان و تغییر اولویتهای جان، رنگ غم به خود میگیرد. تصادفی ناگوار، جان مری را میگیرد. اما امیدی دوباره، فرصتی برای بازگشت به گذشته و جبران اشتباهات به جان میدهد.
یک زوج متأهل دختری را که مدعی است فرزند شوهرشان است، به خانه خود میآورند. زن با دختر رابطه عاطفی عمیقی برقرار میکند، اما شوهر به دنبال رازگشایی از گذشته دختر است. رفتارهای مرموز و هویت نامشخص دختر، باعث ایجاد تنش در خانواده میشود.
زنی که از درمان سرطان خود امتناع میکند، به همراه همسر و بهترین دوستش راهی سفری جادهای در تاسمانی میشود تا پیش از مرگ، لیست آرزوهای خود را تکمیل کند.
وحشتناکترین اپیدمی که تا بحال مشاهده شده است تمام سئول را در بر گرفته است. مردم در برابر ویروسی که پخش می شود بی دفاع هستند و شمار مبتلایان روز به روز افزایش پیدا می کند…