اطلاعیه
کاربر عزیز
توجه فرمایید: امروز آخرین فرصت استفاده از کد تخفیف پاییزی است؛ این آخرین تخفیف پیش از افزایش قیمت خواهد بود.
پیشنهاد میکنیم با استفاده از کد
paeez
همین امروز خرید خود را انجام دهید تا از افزایش قیمت جلوگیری کنید.
مدیریت نایت مووی
در آیندهای نزدیک، دولت با هدف خودکارسازی و غیرسیاسی کردن سیستم قضایی، تصمیم به جایگزینی قضات با نرمافزار هوش مصنوعی میگیرد. کارمن کوستا، یک قاضی برجسته، برای بررسی این سیستم جدید انتخاب میشود. اما پس از کشف جسد طراح این نرمافزار، کارمن متوجه میشود که جانش در خطر است و برای بقا باید مبارزه کند.
مادران برای اینکه بتوانند برنامهریزی مراسم عروسی فرزندانشان را تحت کنترل بگیرند، وارد رقابتی سخت و چالشبرانگیز میشوند. در این میان، کارمن از باجگیری عاطفی و کاتالینا از نفوذ خود استفاده میکنند که نتیجهی این تقابل، به نبردی بزرگ و دیدنی ختم میشود.
داستان گروهی از دوستان اسپانیایی را دنبال میکند که تا ریو دو ژانیرو سفر میکنند تا جسد دوست درگذشتهشان را به کشور بازگردانند، اما به محض رسیدن به آنجا متوجه میشوند که او در واقع نمرده است.
در ساختمانی در مرکز شهر مادرید، یک جلسه عادی میان همسایهها برای رأیگیری درباره تعویض آسانسور، پس از اعلام غیرمنتظرهی اینکه یک مستأجر جدید با مشکلات سلامت روان قرار است آپارتمانی را اجاره کند، به یک درگیری تمامعیار تبدیل میشود.
خانوادهای برای مراسم بدرقه پدر بزرگ ازدسترفتهشان گرد هم میآیند. اما این مراسم عاطفی، با افشای بزرگترین راز پنهان متوفی توسط یکی از حاضران، به یک گردهمایی پرآشوب تبدیل میشود.
مارینا تصمیم میگیرد مادرش، پاتریشیا، را که فکر میکند باید مثل یک بیوه رفتار کند، به خانه خودش بیاورد. پاتریشیا با زندگی در کنار مارینا میفهمد که چیزهای زیادی برای انجام دادن و کشف کردن وجود دارد و هر دو با هم دنیای جدیدی را پیدا میکنند.
کندلا، پس از طلاق و از دست دادن شغلش، به زادگاه خود بازمیگردد. او برای گذران زندگی، مجبور میشود در دبیرستان سابقش به دانشآموزان دارای مشکلات یادگیری آموزش دهد.
یک کشاورز شیلیایی در قرعهکشی ملی برنده میشود، اما متوجه میشود که بلیتش از بین رفته است. او با خانواده و دوستانش راهی سفری میشود تا جایزه خود را به دست آورد.
این داستان واقعی زندگی مردی است که کودکی خود را در فضایی پر از خشونت و بیمحبتی گذراند. با این حال، او با وجود تمام این مشکلات، توانست در دنیای کسبوکار به یک متخصص برجسته در زمینه شبکهسازی تبدیل شود. او مسیر موفقیت خود را از پایینترین سطح آغاز کرد و به بالاترین جایگاه دست یافت. روایت زندگی او به ما این پیام را میدهد که در مسیر زندگی، هیچ مانعی وجود ندارد که غیرقابل عبور باشد.
در سال ۱۹۹۹، یک زرگر به زادگاهش بازمیگردد. این بازگشت خاطرات عشق تابستانی او را با یک خیاط که ۲۵ سال پیش اتفاق افتاده بود، زنده میکند. با وجود اختلاف سنی بین آنها، زرگر سوگند یاد میکند که داستان عشقشان را بازنویسی کند، اما پس از بازگشت برای یافتن خیاط با مشکل مواجه میشود.
یک مبلغ مذهبی که در حال تبلیغ برای یک جامعه بومی در یک آتشفشان دورافتاده در اکوادور است، زمانی که پسرش توسط نیروهای تاریک تسخیر میشود، باید با ایمان خودش روبرو شود.
در طی یک دوره بیش از ۹۰ ساله، اوکتاویو و آدلا هشت بار با یکدیگر ملاقات میکنند. این ملاقاتها نه تنها فراز و نشیبهای رابطه پرچالش آنها را به تصویر میکشد، بلکه به شکلی نمادین، بازتابدهنده لحظات سرنوشتساز در تاریخ کشور اسپانیا نیز هست.
یک راهنمای شکار در منطقه پاتاگونیا، به طور اتفاقی از جنایتی وحشتناک علیه خواهرزادهاش باخبر میشود. این اتفاق او را وادار میکند تا برای برقراری عدالت، با رازهای پنهان و دردناک دهه ۸۰ آرژانتین که دورهای پرآشوب و تاریک بود، روبرو شود.
در یک هتل دورافتاده، یک محقق و معشوق جوانش در حال بررسی یک ناپدید شدن هستند، بیخبر از اینکه به یک تله مرگبار افتادهاند. یک روح انتقامجو با یک پا در محل پرسه میزند و بازدیدکنندگان بیوفایی را که جرات ورود به قلمروش را دارند، هدف قرار میدهد.
در یک مستعمره فضایی دورافتاده، اولیویا و همکارش آرلو مسئولیت اتاق کنترل را بر عهده دارند تا امنیت و رفاه جامعه را تأمین کنند. اما ناگهان، این مستعمره مورد هجوم موجودات بیگانه قرار میگیرد.
این داستان درباره زنی است که مادرش را به تازگی از دست داده و هنوز شدیداً به او وابسته است، تا جایی که گمان میکند میتواند با او حرف بزند. او تصمیم میگیرد تابستان را در خانهاش در کاداکس سپری کند تا به آرامش برسد.
فلیکس باومگارتنر با پرش تاریخی خود از مرز فضا، نه تنها به عنوان نخستین انسانی که در سقوط آزاد موفق به شکستن دیوار صوتی شد، رکوردهای جدیدی ثبت کرد، بلکه این رویداد تقریباً باعث اختلال در اینترنت شد و سرآغاز دوران پخش زنده جهانی را رقم زد.
در اواخر دهه شصت میلادی، اوخنیو، جواهری جوان بود که دلباخته کونچیتا شد. این دو با یکدیگر یک گروه موسیقی دونفره تشکیل دادند. پس از اینکه کونچیتا از صحنه هنر کنارهگیری کرد، حرفه اوخنیو شکوفا شد و او به یکی از برجستهترین کمدینهای استندآپ اسپانیا تبدیل گشت.