دو خواهر و برادر پس از یک اتفاق ناگوار، با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکنند. اما حمایتهای مداوم عمویشان به آنها کمک میکند تا بر این سختیها غلبه کنند.
جکسون پس از درگذشت خواهرش، مسئولیت نگهداری از برادرزادهاش هارمنی را بر عهده میگیرد. او امیدوار است با استفاده از سرمایه هارمنی، بارش را از ورشکستگی نجات دهد. در همین حال، پدر جدا افتاده هارمنی با هدف گرفتن حضانت او و تصاحب سرمایه، به زندگی آنها بازمیگردد. هارمنی نیز دوری از مادرش و به خصوص فقدان لحظات دلنشین خواندن با او در تعطیلات را به شدت احساس میکند.
دو دهه بعد، مردی پس از کشته شدن برادرش توسط کوسه به زادگاهش بازمی گردد. هنگامی که کوسه دوباره ظاهر می شود و قربانیان بیشتری می گیرد، او اتحادهایی را برای شکار و از بین بردن کوسه، یک بار برای همیشه تشکیل می دهد.
دانشجویان دانشگاه ورمونت برای تعطیلات زمستانی میروند و اهالی محل و اعضای هیئت علمی برای مسابقات بار تریویا کریسمس آماده میشوند. سلست، پروفسور اخترشناسی، با کنارهگیری همکارش، مجبور میشود با مکس، هماهنگکنندهی تیم فوتبال همکاری کند. در ابتدا، سلست از مکس خوشش نمیآید، اما با گذر زمان، به یکدیگر نزدیک میشوند و از شگفتیهای زندگی لذت میبرند.
داستان درباره یک پلیس است که پس از قتل فرزندش، به شهری دیگر میرود و به پروندهای جدید درباره ناپدید شدن یک کودک میپردازد. این داستان، علاوه بر روایت یک معمای جنایی، به بررسی عمیق احساسات و چالشهای شخصیت اصلی و همچنین موضوعاتی مانند مهاجرت و جستجوی آرامش میپردازد.
این داستان، که بر اساس اتفاقات واقعی زندگی شخصی به نام کمال گروال نوشته شده است، به بررسی موضوع املاک افرادی که در هند زندگی نمیکنند (NRI) و به ویژه مشکلاتی که در رابطه با مستاجران این املاک رخ میدهد، میپردازد.
جگی، مهندسی بیکار، به توصیه دوستش یک کسبوکار کوچک راهاندازی میکند. اما وقتی عاشق دختر یک میلیونر میشود و به او میگوید که صاحب زنجیرهای از رستورانهاست، درگیر دردسر میشود.
این داستان به زندگی دالر میپردازد، فردی که به دلیل رویدادهای ناگهانی و تلخ در زندگیاش، مسیر زندگیاش تغییر میکند. بخش اصلی داستان بر روی گوری تمرکز دارد که از یک فرد قانونمند به یک انتقامجو تبدیل میشود. این تغییر شخصیت گوری در نتیجه روبرو شدن با بیعدالتی و رفتارهای غیرعادی رخ میدهد.
داستان چهار زن را دنبال میکند که زندگی عاشقانهی آنها در یک عروسی روز ولنتاین به هم گره میخورد؛ عروسیای که هیچکدامشان به این زودیها فراموش نخواهند کرد.
یک زوج متوجه میشوند که راننده تاکسی خوشرو آنها را به یک جاده دورافتاده و ارواحزده منحرف کرده است و این کار انگیزههای آزاردهنده و اهداف واقعی او را نشان میدهد.