داستان فیلم بر روی یک زن و مرد به نام های رونی میسنر و اد همسلر تمرکز دارد. اد همواره در حال آماده شدن برای بحرانی است که شاید هرگز اتفاق نیفتد. از طرف دیگر رونی هم همیشه در حال خرید چیزهایی است که ممکن است هرگز از آن ها استفاده نکند. هنگامی که این دو در یک شهر کوچک سعی می کنند عشق را پیدا کنند، همه چیز عوض می شود...
کاپرمن داستان مردی است که در رویای کودکی خود زندگی می کند. این فیلم حول موضوع اوتیسم می چرخد، به عنوان عنصری که از تنوع ممکن است به یک مزیت تبدیل شود....
آنا، شانزده ساله، با ربکا، مادرش زندگی می کند. آنا شروع به کشف احساسات خود می کند. وقتی آنا متوجه می شود که باردار است، مادرش خودش را در همان سن و سال در او می بیند...
در این مستند، کارگردان جنگیر که اکنون 83 سال سن دارد، در مورد حرفه خود مصاحبه میشود و تعدادی از همکاران و علاقهمندان او با یادآوری خاطرات و ادای احترام به او میپردازند...
"ذهنهای مردان" تحقیقی است که نشان میدهد CIA در طول جنگ سرد پروژههای مخفی زیادی را برای کنترل ذهن انسان انجام داده است. این پروژهها شامل استفاده از روشهای مختلف، از جمله داروهای روانگردان، هیپنوتیزم و توهینهای جنسی، بود...
داستان یک مرد پیر در رم باستان که قرار است اعدام شود. اما در آخرین لحظات، به طور عجیبی به سال 2018 در ایالات متحده آمریکا منتقل میشود. او در این سال و در شهر رم، اورگن، بدون خانه و بدون هویت است...
گروهی از دانشجویان که در یک اتوبوس از خواب بیدار می شوند، دوره کارآموزی خود را در یک هتل دورافتاده آغاز می کنند. آیا آنها برای آنچه در پیش است آماده هستند؟..
این مستند، تاریخچهی کانابیس و کاربردهای آن را از ابتدا تا کنون بررسی میکند. از پیدایش سیستم اندوکانابینوئید در موجودات اولیه گرفته تا فواید پزشکی این گیاه و جنبشهای قانونیسازی آن در جهان امروز. یکی از نکات مهمی که در این مستند به آن پرداخته میشود، امکان سرمایهگذاری درآمدهای حاصل از مالیات بر کانابیس در بخش بهداشت و درمان است.
یک تهیه کننده تلویزیونی برای پنجمین سال برنامه ویژه کریسمس را تولید می کند، اما بعدا به او گفته می شود که آن را با پسر مجری برنامه تهیه کند. در ابتدا، او خیلی از این موضوع خوشحال نیست، اما - کریسمس دوستان و خانواده ها را دور هم جمع می کند...
آقای کو و همسرش خانم لین برای بی خواب های شهر آشپزی می کنند. آنها تمام شب را کار می کنند و در طول روز می خوابند، مانند بسیاری دیگر در تایپه شلوغ. تا اینکه یک روز صبح، آقای کو در حال برگشت از بازار، از یک خروجی متفاوت در بزرگراه خارج می شود...