الیزابت، یک ویراستار جوان، به طور اتفاقی با یک خانه قدیمی و ارواح ساکن آن روبرو میشود. این ارواح، که سالهاست در انتظار فرصتی برای بیان داستان خود هستند، به الیزابت پناه میآورند تا او راز قتل عامشان را برای دنیا فاش کند.
مالگوسیا زن جوانی است که از یک روستای کوچک به بزرگترین شهر کشور نقل مکان کرده است. در اینجا او امیدوار است که رویای خود را محقق کند. شغل خوبی پیدا کند و با مردی آشنا شود تا با او خانواده تشکیل دهد...
یک مرد جوان ناامید، در حال فرار از یک فروشنده خطرناک مواد مخدر، سال ها پس از یک تراژدی خانوادگی که آنها را از هم دور کرد، به نزد مادرش باز می گردد تا پنهان شود...
در آخرین روز قبل از اینکه آکیرا دانشآموز دوم دبیرستان به توکیو نقل مکان کند تا به مدرسه دیگری بپیوندد، یک چهارضلعی عشقی عجیب بین همکلاسیهای قدیمیاش نائو، گاکو، تاماکی و او شکل میگیرد که باید در یک دوئل تیراندازی با کمان حل شود...
لوسی همیشه از غذا برای فرار از مشکلات زندگی استفاده میکرده است، اما زمانی که این دوست چاق، گروه دوستان قدیمیاش را به بیابان مونتانا میکشاند، خود جدیدش را نشان میدهد - لاغر، زیبا و همچنان ناقص...
عدهای از کارگران در تونلهایی که پناهگاه یک دانشمند جهشیافته است، گرفتار میشوند. این دانشمند پس از خوردن یک موش، به شکل آن موجود در میآید و خطری جدی برای کارگران محسوب میشود.
پدر ریوسوکه به شهری نقل مکان می کند تا به ساخت فرودگاه کمک کند. او دوستانی پیدا می کند، از جمله قلدر شهر، زیرا آنجا دعوای بین بزرگسالان روز به روز داغ تر می شود...
جنگل بهشتی درباره عکاسی به نام ماکوتو است که در طول کریسمس به نیویورک سفر می کند تا به دنبال بهترین دوست خود شیزورو بگردد. این دو اولین بار زمانی که ماکوتو در مراسم ورود به دانشگاه خود شرکت کرد، ملاقات کردند...
تاکومی هارادا و خانوادهاش در تعطیلات بهاری قبل از ورود او به دبیرستان به اوکایاما نقل مکان میکنند. در زمین بیسبال، تاکومی به توانایی خود به عنوان یک پرتاب کننده اعتماد بسیار زیادی دارد، اما از نظر اجتماعی او فردی تنهاست...
با به زندانی افتادن یک سارق بیلیونر در زندان آلکاتراز تعدادی از مجرمین و اعضای سابق پلیس ویژه درصدد هستند تا با تسخیر کردن جزیره آلکاتراز و گروگانگیری از سارق تقاضای اخاذی کنند …