مایک لین پس از یک وقفه طولانی دوباره به صحنه می رود، پس از یک معامله تجاری که شکست خورد و باعث شد او شکست بخورد و در فلوریدا در یک بارمن شرکت کند. مایک به همراه یک فرد اجتماعی ثروتمند به لندن می رود که او را با پیشنهادی که نمی تواند رد کند جذب می کند...
این فیلم زن جوانی به نام شیلا که بومی منهتن است را زمانی که یک ماشین زمان را در یک سالن ناخن کشف می کند و از آن برای مرتب کردن عناصر تاریخی که در شب قبل داشته است استفاده می کند ، دنبال می کند ...
فیلیپ مارلو، یک کارآگاه خصوصی، در دهه ۱۹۵۰ استخدام میشود تا معشوق سابق یک (زن) وارث مسحور کننده را پیدا کند. مارلو که در ابتدا این پرونده را ساده تصور میکرد، به زودی خود را در زیر صنعت فیلم هالیوود پیدا میکند و ناخواسته درگیر آتش متقابل یک بازیگر افسانهای هالیوود و دختر خرابکار و جاهطلبش میشود...
قرن دوازدهم. جوانی به نام «بلیان» به تشویق پدرش خود را به اورشلیم می رساند که حاکمش «بالدوین چهارم»، سلطان مسیحی خردمند است. از طرف دیگر «صلاح الدین ایوبی»، رهبر اعراب مسلمان در تلاش است تا ارتشی دویست هزار نفری را برای باز پس گرفتن اورشلیم از دست مسیحیان – که آن را حدود صد سالی در اشغال خود داشته اند – فراهم و تجهیز کند ...
برای شهری مانند هات اسپرینگز در آرکانزاس، هتل "مجستیک" یک جایگاه مهم در خاطرات مشترک شهروندان داشت. با وجود تعداد زیادی مالک و وعدههای آنها برای بازسازی، این ساختمان خالی از سکنه باقی میماند و در نهایت در سال ۲۰۱۴ آتش می گیرد ...
جیمز و ونسا ظاهراً زوج کاملی هستند. زیبا، موفق و باهوش وقتی تصمیم میگیرند علیه همسایهای که در اخبار عصر مرتکب جنایت شده است، عدالت را دنبال کنند، زندگی آنها از کنترل خارج میشود...
یک آرایشگر ولزی در دهه 90 کمپینی را برای نجات تئاتر شهر کوچک خود راه اندازی می کند. با کمک یک سیاستمدار محلی، آنها موفق می شوند استیون اسپیلبرگ را برای اولین نمایش "پارک ژوراسیک" در تلاش برای نجات سینما بیاورند ....
کارمن، روزنامه نگار شجاع، بلافاصله پس از مرگ مادرش متوجه می شود که خانه مادربزرگش را به ارث برده است. او تصمیم می گیرد به آنجا نقل مکان کند بدون اینکه بداند رازهای تاریک پنهانی آنجاست ...
داستان فیلم از جایی آغاز می شود که ست روگن در فرودگاه منتظر دوست قدیمی اش جی بروشل است که از کانادا به لس آنجلس آمده تا مدتی در کنار روگن باشد. رابطه روگن و بروشل مدتهاست که تا حدودی تیره شده و به همین جهت روگن از بروشل درخواست می کند تا به مهمانی بزرگی که در خانه جیمز فرانکو ترتیب داده شده بروند تا کمی خوشگذرانی کرده و شاید هم گذشته را فراموش کنند...
"سارا تیلور" روانشناس پلیس با "تونی رامیرز" مرد جوان اسرارآمیز و جذابی آشنا می شود. آنها عاشق یکدیگر می شوند اما وقتی تماسهای ناشناس به او شروع می شود شخصیتش تغییر می کند...