درباره مردی به نام چونگ است که به دلیل بیماری تا یک ماه دیگر از دنیا خواهد رفت. وقتی او این را از پزشکان خود میشنود تصمیم میگیرد تا انتقام مرگ پدر خود را بگیرد اما….…
این انیمیشن نیز همانند داستان های مشابه در مورد مبارزه دو نیروی خیر و شر است که در این میان موجودات بی گناه نیز در معرض خطر هستند. داستان به این صورت آغاز می شود که فرمانروای کل کهکشان به یکباره روح خود را بیرون از بدن خود می یابد! در درون یک ماسک که دسترسی به آن تقریبا غیر ممکن است. این ماسک در حادثه ای بر روی یک سیاره بسیار دور از مقر فرمانروایی به نام Bara Magna فرود می آید و در ادامه قالب و در واقع بدن جدیدی برای روح فرمانروا تشکیل می شود. اما نه به صورت اولی. بلکه این بار این پیکر بسیار خطرناک و قدرتمند شده است که رعب و وحشت را برای ساکنان سیاره رقم میزند. این حادثه شروع اتفاقات هیجان انگیز و دیدنی در ادامه انیمیشن است.
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
«اریکا» (فاستر) گوینده ی برنامه ای رادیویی در نیویورک است. او و نامزدش «دیوید» (اندروز)، زوج خوشبختی هستند که قصد ازدواج دارند. اما شبی اراذل و اوباش خیابانی آن دو را به شدت کتک می زنند، و «دیوید» می میرد و «اریکا» زنده می ماند. «اریکا» پس از مرخصی از بیمارستان در حالی که از نظر روحی در وضعیت بسیار بدی است، اسلحه ای می خرد و خلافکاران و جنایتکاران را به سزای اعمال شان می رساند…
خوسلا یک مرده سطح متوسط جامعه میباشد وی روزی کابوسی میبیند که در حال مرگ هست و هیچ کس به مرگش اهمیت نمیدهد نه فرزندانش و نه همسایه هایش بنابراین تصمیم میگیرد …
كارگردان هاليوودى، كارل دنم ( آرمسترانگ )، آن دارو ( رى ) نوستارهى جذاب را همراه خود به سفرى اكتشافى به جزيرهاى مرموز و ماقبل تاريخى مىبرد تا كينگ كنگ افسانهاى را بيابد...
یک مجری تلویزیونی به نام "جوانا ابرهارت" و شوهرش، "والتر کرزبی" ، به حومه ی آرام و بی سروصدای استپفورد نقل مکان می کنند. پس از چندی "جوانا" که استپفورد را زیادی آرام و شسته رفته یافته، از رفتار مردسالانه و در عین حال، ظاهرا شاد و رضامندانه ی زنان آن جامعه ی کوچک یکه می خورد ...
فیلم داستان رسوایی "بلک ساکس" را روایت می کند. تیم "واست ساکس" شیکاگو که دستمزد کمی را دریافت می کرد، در ازای دریافت رشوه می پذیرد مسابقات جهانی سال 1919 را واگذار کند...
یکی پسر جوانی با موهای بلند قرمز رنگ است که به همره پدر و مادرش در دهکده کوچکی به نام فلیک زندگی میکنند. پدرش رییس و فرمانده دهکدهاست. او مانند بقیه وایکینگها نیست و بسیار خجالتی و ضعیف است. ولی به کمک هوش زیادش در وضعیتهای ناامید کننده به وایکینکهای دیگر و دوستانش کمک میکند. راهحلهای او به سن و سال او نمیخورد.
"الن لانگفورد" قبل از "جودو" جاه طلب می تواند کسب و کار پدرش را به ارث ببرد، او باید یک کارت کریسمس ویژه را به شریک سابق پدرش در "Snow Falls"، زادگاه وی که هرگز نمی دانست، تحویل دهد. هنگامی که بوران برف به خانه او می ریزد، او مجبور است که برای نگهداری آنجا کار کند و در این حین ، او هدیه عاشقانه و واقعی کریسمس را پیدا می کند ...
گنگسترهایی ون خود را به رنگ ماشین پلیس در می آورند تا از آن در پوشش پلیس برای انجام یک سرقت استفاده کنند. اما در حین دزدی آنها با گروه خطرناکی که دزد های حرفه ای هستند و مردم را میکشند مواجه میشوند و از این بابت خشمگین شده و قصد مداخله میکنند.اما آنها فقط لباس پلیس دارند و اسلحه هایشان اسباب بازی است و .....
«سرهنگ جک اونيل» (راسل) فرماندهي يک تيم داوطلب را براي رد شدن از يک حلقه (به شکل يک دروازه ي ستاره اي در کهکشان) و گذر در تونل زمان به عهده مي گيرد. خيلي زود گروه به صحرايي در سياره اي ديگر منتقل مي شوند. صحرانشيان که شبيه مردم مصر باستان هستند سرکرده اي دارند که زندگي جاودان دارد و جسمش به طور مداوم تازه و باطراوت مي شود …
این فیلم رقابتهای جهانی شنا را نشان میدهد. «ووسنگ» یک ورزشکار شنا و هدفش کسب مقام قهرمانی در این رقابت هاست، از طرفی «وون» هم یک شناگر بسیار با استعداد است که به دلایلی این ورزش را رها کرده است و بعد از بازگشت مدتی تصمیم دارد دوباره به این عرصه برگردد...