موفاسا، تولهای یتیم، با شیر نجیبی به نام تاکا آشنا میشود. این دیدار، ماجرایی را برای گروهی از موجودات آغاز میکند که در جستجوی هویت و سرنوشت خود هستند.
یک مخبر جوان برای یک عملیات مخفی خطرناک فرستاده می شود. این نگاهی است بدون محدودیت به سربازان پیاده آسیب پذیر جنگ علیه مواد مخدر، جنایتکاران جوانی که تحت فشار قرار می گیرند تا برای پلیس کار کنند...
لیو چون هه، جوانی که دچار فلج مغزی است، با تلاش و پشتکار، هم به رویای مادربزرگش جامه عمل میپوشاند و هم معنای واقعی زندگی خود را مییابد. او با غلبه بر مشکلات جسمی و ذهنی، تحولی بزرگ را تجربه میکند و فصل جدیدی را در زندگیاش آغاز میکند.
در سال ۱۹۶۱، باب دیلن ناشناخته ۱۹ ساله با گیتار خود به نیویورک سیتی میآید. او در مسیر موفقیت سریع خود، با آیکونهای موسیقی گرینویچ ویلیج ارتباط برقرار میکند و در نهایت، اجرايی انقلابی ارائه میدهد که در سراسر جهان طنینانداز میشود.
زوجی متاهل که قصد داشتند از یکدیگر جدا شوند، در یک حادثه دچار فراموشی می شوند. آنها دیگر هیچ خاطره ای از یکدیگر یا زندگی مشترکشان ندارند. با این حال، آنها دوباره عاشق یکدیگر می شوند. خانواده های آنها که از این موضوع مطلع می شوند، سعی می کنند حافظه آنها را بازگردانند تا طلاق آنها نهایی شود.
پس از دریافت فراخوانی غیرمنتظرهای از اجداد راهنمای خود، موآنا باید به دریاهای دوردست اقیانوسیه و آبهای خطرناک و از دست رفتهای سفر کند تا ماجراجوییای را تجربه کند که هیچگاه با آن روبرو نشده است.
دو مامور سابق، یکی از سازمان مبارزه با مواد مخدر و دیگری از سازمانهای اطلاعاتی، در تایپه به هم میرسند و عشق قدیمیشان دوباره شعلهور میشود. اما این عشق، آنها را در معرض خطرات جدی قرار میدهد.
یک قاتل حرفه ای که فکر می کرد دوران کاری اش به پایان رسیده، وقتی از طرف شرکت برای آموزش یک قاتل جوان و با استعداد به نام ویلبورگ فراخوانده می شود، هیجان زده شده و دوباره به کار بازمی گردد.
جوآن دیگر عاشق ویکتور نیست، اما احساس میکند که با او صادق نیست و این او را آزار میدهد. آلیس، بهترین دوستش، به او اطمینان میدهد: خودش هم نسبت به شریک زندگیاش، اریک، احساس شور و اشتیاق ندارد،پس از آنکه جوآن ویکتور را ترک میکند و ویکتور ناپدید میشود، زندگی آنان دستخوش تحولات ناگوار میگردد...
یک رقصندهی تازه کار که بدترین اجرا را در گروهش داشته، به دلیل همین عملکرد ضعیف، درگیر اتفاقات عجیبی میشود و متوجه میشود که گروهش با اعضای ضعیف چه برخوردی میکند.
داستان درباره مربی شکست خورده ای است که به تیمی از دختران والیبالیست می پیوندد. این تیم، همواره بازنده بوده و برای حفظ بقا، تنها به یک پیروزی نیاز دارد. اگر آن ها حتی یک مسابقه را ببرند، مالک تیم از انحلال آن صرف نظر خواهد کرد.