گریس کوک، سرآشپز برتر، به دلیل استفاده از روش های علمی و نوآورانه در آشپزی، مورد انتقاد قرار گرفت. او در تعطیلات کریسمس به خانه رفت و با مسافری به نام آشر سنت جیمز آشنا شد. آشر به او کمک کرد تا به سنت ها و ریشه های خود بازگردد و در نتیجه، دیدگاه خود را نسبت به آشپزی تغییر داد.
زنی که بیش از حد کار می کند و هرگز برای هیچ کاری وقت ندارد، به طور غیر منتظره ای کار خود را در کریسمس از دست می دهد. برادر آزاده اش او را به چالش می کشد تا شروع به «بله» گفتن به چیزهایی که قبلاً به آنها «نه» گفته بود، کند.
راشل در یک حلقه زمانی گیر کرده است و هر روز شب جشن هانوکا والدینش را دوباره تجربه می کند. او علاقه ای به زک، پسری که مادربزرگش می خواهد او را با او آشنا کند، ندارد. اما زک شاید تنها کسی باشد که بتواند به او کمک کند تا از این حلقه زمانی خارج شود و به زندگی عادی خود بازگردد.
آلیشیا گلار (تیا موری) یک مربی مدرسه آشپزی است که هم آرزوهای شغلی واقعی و هم زندگی شخصی خود را در معرض خطر قرار داده است. اما در این فصل تعطیلات، سرنوشت با او است. او برای شرکت در مسابقه سالانه Kringle Cook-Off دعوت می شود و یک راز خانوادگی را می آموزد که می تواند همه چیز را تغییر دهد و استراحت بزرگی باشد که او برای تبدیل شدن به یک سرآشپز محترم نیاز دارد.
یک مبارز قفس ، برای نجات خانه مادرخوانده فقیرش که در حال مرگ است، به مبارزه میپردازد. او میداند که این آخرین فرصت او برای نجات خانه است و برای پیروزی، باید تمام تلاش خود را بکند...
گروهی از متخصصان رسانههای اجتماعی برای کمک به یک کسبوکار خانوادگی قدیمی استخدام می شوند . اما آنها خیلی زود در یک جزیره کوچک در دریاچهای گیر می افتند که گفته میشد یک جادوگر سوئدی باستانی در آن زندگی میکند...
مایکل آرزو داشت پیانیست شود، اما تحصیلاتش به مشکل خورد. برادرش او را با موسیقی گابر آشنا کرد و او به این موسیقی علاقهمند شد. دنی در تجارت مواد مخدر فعالیت میکرد و این تجارت به سطح بینالمللی رسید. برادران به دلیل فعالیتهای دنی در معرض خطر قرار گرفتند و مجبور شدند برای زنده ماندن مبارزه کنند.
بوکس برای مانی پاکیائو چیزی فراتر از یک ورزش بود، برای او به معنای بقا بود. او برای زنده ماندن و تأمین خانوادهاش به بوکس روی آورد و برای رسیدن به این هدف، از همه چیز خود مایه گذاشت.
در سال ۱۹۷۸، جورج لوکاس تحت تأثیر قرار گرفت تا جنگ ستارگان را به شکل یک برنامه متنوع دهه ۱۹۷۰ درآورد. این کار منجر به ساخت فیلم ویژه تعطیلات جنگ ستارگان شد که با استقبال منفی منتقدان و مخاطبان روبرو شد و اغلب به عنوان یکی از بدترین فیلمهای تمام دورانها شناخته میشود.
جان چو، مبلغ دینی آمریکایی، در تلاش برای ملاقات با یک گروه بومی در جزیرهای دورافتاده در سواحل هند، کشته شد. این گروه بومی از قرنها پیش در انزوا زندگی میکند و از تماس با افراد خارجی خودداری میکند.
اُسکار و تئو، دو برادری هستند که با از دست دادن مادرشان، با چالشهای زیادی روبرو میشوند. آنها باید با غم و فقدان مادرشان کنار بیایند و در عین حال، زندگی خود را نیز ادامه دهند.
در سال ۱۹۹۹ در سیدنی، پس از یک حادثه ناگوار در ایستگاه قطار، دختری نوجوان با یک پسر فراری آشنا می شود و آنها تصمیم می گیرند تا راهی سفری طولانی شوند و..
یک دستیار تولید برای ساخت فیلم آموزشی ایمنی شغلی برای یک شرکت چند ملیتی، مجبور میشود داستان مصاحبهشونده را بازنویسی کند تا با روایت شرکت مطابقت داشته باشد...
یک دختر هجده ساله در حال کنار آمدن با مرگ ناگهانی پدرش است و زندگی او وقتی آخرین خواسته او را برای دفن در زادگاهش در امتداد میسیسیپی انجام می دهد، مسیری غیرمنتظره می گیرد...