لینا کاپیتان تیم تشویق کنندگان مدرسه ایی در شرق لوس آنجلس برای بردن جام قهرمانی آماده میشود اما در این هنگام مادر لینا دوباره ازدواج میکند و لینا دچار یک افسردگی میشود اما در کنار این افسردگی او مجبور میشود به همراه مادر و پدر جدید خود شهر و مدرسه خود را ترک کند و به محلی جدید برود...
داستان فیلم بر اساس واقعیت میباشد و درباره ی حماسه ی تاریخی است که در جنگ ساراگارهی به وقوع پیوست، و 21 سرباز سیک در مقابل حمله 10 هزار افغان ایستادگی کردند...
زنی زیبا و جوان بعد از استفاده از یک داروی در مرحله ازمایش ، که توسط پدرش در حال توسعه میباشد ، از یک موجود زیبا و جوان تبدیل به یک موجود قدرتمند و شیطانی میشود و ...
یک ماهیگیر ساده به یک پادشاه فراری در جنگ کمک می کند و به او در مخفیگاهی در نزدیکی دهکده ماهیگیری خود پناه می دهد. هنگامی که گروه پادشاه توسط برادر غاصبش مورد حمله قرار می گیرد، ماهیگیر فرستاده می شود تا نامزد پادشاه، دختر امپراتور را پیدا کند و او را بازگرداند.
5 زن خود را سازماندهی می کنند و از طریق یک گروه واتس اپ در مورد زندگی روزمره فرزندان خود نظر می دهند. وقتی متوجه میشوند که یکی از آنها به مدرسه بدهی دارد، همه دور هم جمع میشوند تا به او کمک کنند، بدون اینکه بدانند کارهایی که باید انجام دهند کاملاً غیرعادی خواهد بود...
باز هم یه لشگر زره پوش سزار تارومار میشه و این بار سزار لوکولوس و برای دستگیری قهرمانان گل و می فرسته. در نقشه رومی ها این بار قهرمانان در تله رومی ها گرفتار می شوند و این امر باعث می شود که سر انجام به سرزمینی جدید برسند و در جستجوی گتافیس شروع به گشتن سرزمین جدید می کنند
یک زن خانه دار جوان خود را در یک ازدواج بدون عشق در شهری کوچک در دریای خزر می بیند. وقتی شوهر بیرحمش از یک سفر ماهیگیری غیرقانونی برنمیگردد و او میفهمد باردار است، خود را پر از احساسات مختلف میبیند...
اَبی جانسون به عنوان یکی از جوانترین مدیران کلینیک “فرزندپروری تنظیم شده” در 22 هزار فرآیند سقط جنین دست داشته و روز به روز نیز به تعداد آن ها افزوده می شود. او همچنین به زنان بی شماری نیز در مورد انتخاب های باروری آن ها مشاوره داده است. شور و اشتیاق ابی در نهایت او را به سمت تبدیل شدن به یک سخنگو برای شاخه “فرزندپروری تنظیم شده” می کشاند و باعث می شود که او به صورت قانونی برای انگیزه ها و دلایل خود که عمیقا به آن ها اعتقاد دارد، بجنگد. تا اینکه یک روز او چیزی را می بیند که همه چیز را تغییر می دهد…